کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چُنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چنگ بر چنگ مالیدن
لغتنامه دهخدا
چنگ برچنگ مالیدن . [ چ َ ب َ چ َ دَ ] (مص مرکب ) دست بر دست زدن . از علائم خشم و حسرت و تأسف : بپوشید ارجاسب خفتان جنگ بمالید برچنگ بسیار چنگ .فردوسی .
-
گیسوی چنگ
لغتنامه دهخدا
گیسوی چنگ . [ سو ی ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از تارهای چنگ . (آنندراج ) (از بهار عجم ) : گیسوی چنگ ببرید به مرگ می ناب تا حریفان همه خون از مژه ها بگشایند. حافظ (از آنندراج ).دو روزه مهلت باقی به عیش ده شاهی چو عمر با لب ساغر گذشت و گیسو...
-
چنگ زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چسبیدن، گرفتن، محکم گرفتن ۲. دستدرازی کردن، چنگ انداختن، چنگ یازیدن ۳. تجاوز کردن، تعرض کردن ۴. متوسل شدن، متشبث شدن، توسل جستن ۵. چنگ نواختن
-
مچا چنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mačāčang چیزی شبیه آلت تناسلی مرد که از چرم میساختهاند؛ چرمینۀ زنان؛ جیرچنگ؛ جیرجنگ؛ جیزجنگ.
-
CMG
چنگ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] ← چرخشنمای گشتاورساز
-
grip 2, traction 1
چنگزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] چسبندگی تایر به سطح جاده که در جادهچسبی و ترمزگیری مطمئن اهمیت دارد
-
harps
چنگها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از زهصداهای مرکب مطلق که زههای آنها عمود بر صفحۀ ساز کشیده میشود
-
چنگ رومی
فرهنگ فارسی معین
(چَ گِ) (اِمر.) شلیاق ، یکی از صورت های فلکی شمالی ؛ که به صورت چنگی فرض شده است . پرنورترین ستارة آن نسر واقع می باشد و اثافی و دیگ پایه هم گویند.
-
زرین چنگ
لغتنامه دهخدا
زرین چنگ . [ زَرْ ری چ َ ] (اِ مرکب ) معروف . (آنندراج ). چنگی ساخته از زر : هوس را عشق می سازد دل سوزان من صائب خس وخاشاک را این شعله زرین چنگ می سازد.صائب (از آنندراج ).
-
رویین چنگ
لغتنامه دهخدا
رویین چنگ . [ چ َ ] (ص مرکب ) کسی که پنجه ٔ او رویین باشد. (ناظم الاطباء). که چنگال و سرپنجه از روی دارد و آن کنایه از قدرت نیروی سرپنجه است : گرچه شاطر بود خروس به جنگ چه زند پیش باز رویین چنگ .سعدی (گلستان ).
-
الماس چنگ
لغتنامه دهخدا
الماس چنگ . [ اَ چ َ ] (ص مرکب ) آنکه چنگ او قوی و نابودکننده باشد : چو دیوان آهن دل الماس چنگ چو گرگان بدگوهر آشفته رنگ .نظامی .
-
بادام چنگ
لغتنامه دهخدا
بادام چنگ . [ م ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این لغت در فرهنگ بهار عجم و آنندراج آمده بدون ذکر معنی و در فرهنگهای دیگر نیافته ایم : پسته لبی را نشان در پس بادام چنگ تا دهد ابریشمش فندق تر را نوا.بدر چاچی (از آنندراج ) (از بهار عجم ).
-
چالاک چنگ
لغتنامه دهخدا
چالاک چنگ . [ چ َ ](ص مرکب ) قوی چنگ . قویدست . ماهر. تردست : شتابنده ملاح چالاک چنگ به کشتی درآمد چو پویان نهنگ .نظامی .
-
چنگ ارم
لغتنامه دهخدا
چنگ ارم . [چ َ گ ِ اِ رَ ] (اِخ ) اِرَم نام شخصی است که ساز چنگ را وضع کرده است . (برهان ). و او را آرام و رامی و رامتین نیز گویند. (جهانگیری ) (آنندراج ) : دردل او تاب مهر در لب او آب لطف باغ ارم بر رخان چنگ ارم بر کنار. فخرالدین مبارکشاه .رجوع به ا...
-
چنگ انداختن
لغتنامه دهخدا
چنگ انداختن . [ چ َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) چنگ زدن و خراشیدن . رجوع به چنگ زدن شود.