کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَک و اُردنگ ی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چک
لهجه و گویش گنابادی
chok در گویش گنابادی یعنی آلت تناسلی پسر بچه ، آلت تناسلی پسرانه ای که کوچک است.
-
چک
دیکشنری فارسی به عربی
صک
-
چک
لهجه و گویش تهرانی
سیلی
-
چک
واژهنامه آزاد
(مازنی)[چ َ کْ] پا (از زانو به پایین).
-
چک
واژهنامه آزاد
(مازنی) چَک؛ پا.
-
چِک چِک
لهجه و گویش تهرانی
صدای چکیدن ،صدای قطره آب
-
چک خوردن
واژگان مترادف و متضاد
سیلیخوردن، کشیده خوردن، سیلی انداختن ≠ سیلیزدن، کشیده زدن
-
چک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بررسی کردن، امتحان کردن، وارسی کردن ۲. کنترل کردن، مراقبت کردن
-
چک زدن
فرهنگ فارسی معین
(چُ. زَ دَ) (مص ل .) چنباتمه زدن ، چندک زدن .
-
چک زدن
فرهنگ فارسی معین
(چَ. زَ دَ) (مص م .) سیلی زدن .
-
چک کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(چِ. کَیا کِ دَ) (مص ل .) صادر کردن چک توسط صاحب چک .
-
چک چاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) čakčāk =چکاچاک
-
چک بانک
دیکشنری فارسی به عربی
مراقبة
-
ته چک
دیکشنری فارسی به عربی
عقب , ورق القصدير
-
چِکُ چوْنَ
لهجه و گویش گنابادی
chekochouna در گویش گنابادی یعنی بحث بر سر قیمت کالا یا خدمات