کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَوَل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چول
لغتنامه دهخدا
چول . (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. 75 تن سکنه دارد. از چاه مشروب میشود. محصول عمده اش غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
چول
لغتنامه دهخدا
چول . (ترکی ، اِ) چل ، بمعنی صحرا. (یادداشت مؤلف ). بیابان . (جهانگیری ). جای خالی از آدم را گویند. (برهان ). بیابان ریگ زار و جائی که آدمی در او نباشد و کم عبور کند. (آنندراج ) (انجمن آرا). بیابان . صحرای خالی از بشر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی مع...
-
چول
لغتنامه دهخدا
چول . [ چ َ / چُو ] (ص ) خمیده . (فرهنگ اسدی ) (جهانگیری ) (اوبهی ). خم و خمیده . (برهان ). خمیده و کج . (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). کج و خم و خمیده . (ناظم الاطباء). خمیده وکج که چوله هم گویند. (یادداشت مؤلف ) : زلفک چول و آن رخان چو ماه ...
-
چول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] čo[w]l =چوله
-
چول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] ču(o)l ۱. بیابان بیآبوعلف.۲. جای خالی از آدمی؛ چولستان.
-
چُول
لهجه و گویش بختیاری
čul ویرانه، خرابه zelzela čul-es kerd>:زلزلهویرانش کرد> .
-
چول
لهجه و گویش تهرانی
چوب کوچک، نظیر چوب کبریت
-
جستوجو در متن
-
آلودا
فرهنگ واژههای سره
چول
-
cholee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چول
-
choule
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چول
-
معوج
واژهنامه آزاد
چول.
-
چور
لغتنامه دهخدا
چور. (اِ) چول . در تداول عوام بمعنی غارت و چپاول است . رجوع به چول شود.
-
چور
لغتنامه دهخدا
چور. (اِ) (ترکی چول ). چُل . بیابان . رجوع به چول شود.- بیابان چور ؛ بیابان بی آب و علف را گویند.
-
چر
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) = چل . چول : آلت تناسلی مرد، جل .
-
چل
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) = چول . چر: آلت تناسل مرد، نره .