کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چَه
لهجه و گویش بختیاری
ča چاه.
-
واژههای مشابه
-
چه
واژگان مترادف و متضاد
چاه، چاهک، فاضلاب
-
چه
واژگان مترادف و متضاد
۱. چونکه، زیرا ۲. خواه خواه ۳. بسیار، چقدر ۴. چها
-
چه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) 1 - (حررب .) در صورتی حرف ربط به شمار آید که دو جمله را به هم پیوند دهد. 2 - (موصول .) در صورتی موصول باشد که قسمتی از جمله را به قسمت دیگر پیوند دهد. 3 - (ق .) چقدر، بسیار. 4 - (ادات استف .) پرسش را رساند.
-
چه
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چَ) (پس .) پسوندی است دال بر تصغیر: باغچه ، کوچه ، آلوچه ، کتابچه .
-
چه
لغتنامه دهخدا
چه . [ چ َ / چ ِ ] (پسوند تصغیر) به فتح اول و عدم ظهور هاء در فارسی علامت تصغیر است . (در پهلوی ایچک ، ایچه ، ایزه ، ایزک ، ایجک ، ایژک نشانه ٔ تصغیر است ). (حواشی برهان قاطع چ معین ). چون در آخر کلمه درآورند افاده ٔ تصغیر کند مانند باغچه و طاقچه . (...
-
چه
لغتنامه دهخدا
چه . [ چ َه ْ ] (اِ) مخفف چاه است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : موکشان برلب چه آرد زودنیز نه بان کند نه ویل و نه وای . خسروی .هر بزرگی که سر از طاعت تو بازکشیدسرنگون گشت ز منظر به چه سیصد باز. فرخی .نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را به چه داردز...
-
چه
لغتنامه دهخدا
چه . [ چ ِ ] (حرف ربط) برای تعلیل آمده است . (ازبرهان ) (از آنندراج ). زیرا. (ناظم الاطباء). به علت اینکه و برای اینکه . (فرهنگ نظام ). ایرا که ، زیرا که ، که از آنکه . برای آنکه . زیرا به علت آنکه . (یادداشت مؤلف ). در صورتی حرف ربط بشمار آید که دو...
-
چه
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) če ۱. چه چیز؟.۲. (قید) چگونه؛ از کجا.۳. (صفت) کدام.۴. (صفت) برای ابراز شگفتی و تعجب به کار میرود: چه عجب!، چه بد!.۵. (حرف ربط، قید) زیرا؛ به علت آنکه.۶. (قید) [قدیمی] چرا؟؛ به چه دلیل؟.
-
چه
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) če کوچک (در ترکیب با کلمات دیگر): آلوچه، بازارچه، باغچه، بیلچه، تیمچه، خوانچه، دریاچه، دریچه، دولابچه، دیگچه، سراچه، کمانچه، کوچه، مورچه. Δ در بعضی کلمات تبدیل به جیم میشود: سرخجه یا سرخیجه؛ کلیجه؛ شگیجه.
-
چه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ چاه] [قدیمی] čah =چاه
-
چه
دیکشنری فارسی به عربی
اذا , او , اي , سواء , ما
-
چه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: či / če طاری: če طامه ای: či طرقی: če کشه ای: če نطنزی: če
-
چه چه زدن
لغتنامه دهخدا
چه چه زدن . [ چ َه ْ چ َه ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) خواندن بلبل . خواندن بلبل و قناری و سایر پرندگان خوش آواز. آواز برآوردن بلبل . نشید برکشیدن . || سخت خوب خواندن مغنی آواز را. سخت خوش خواندن . غلطاندن آواز در گلو. (یادداشت مؤلف ). تحریر. به خوبی تحریر ...