کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَنگ و دَف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چنگ رومی
لغتنامه دهخدا
چنگ رومی . [ چ َ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لورا . (التفهیم ). رجوع به لورا شود.
-
چنگ گرفتن
لغتنامه دهخدا
چنگ گرفتن . [ چ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چنگ زدن . استمساک . رجوع به چنگ زدن شود.
-
چنگ مرغ
لغتنامه دهخدا
چنگ مرغ . [چ َ گ ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چنگال مرغ . || زین پوش . (اشتینگاس ص 401) (ناظم الاطباء).
-
چنگ موزه
لغتنامه دهخدا
چنگ موزه . [ چ َ گ ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوک برگشته ٔ موزه . (ناظم الاطباء).
-
چنگ یازیدن
لغتنامه دهخدا
چنگ یازیدن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) آهنگ کردن . دست یازیدن . قصد کردن : فرامرز چون سرخه را یافت چنگ بیازید چونان که یازد پلنگ . فردوسی .چو نتوان گرفتن گریبان جنگ سوی دامن آشتی یاز چنگ . اسدی .شاهین غمش چو چنگ یازددر چنگلش آسمان نگنجد.حسین شفائی (از آن...
-
چنگ چنگک
لغتنامه دهخدا
چنگ چنگک . [ چ َ چ َ گ َ ] (اِ مرکب ) خروب . خرنوب . (بحر الجواهر).
-
چنگ زنان
لغتنامه دهخدا
چنگ زنان . [ چ َ زَ ] (ق مرکب ) در حال چنگ زدن . درحال نواختن چنگ . چنگ نوازان . رجوع به چنگ زدن شود.
-
چنگ نواز
لغتنامه دهخدا
چنگ نواز. [ چ َ ن َ ] (نف مرکب ) چنگی . چنگ زن . (آنندراج ) : اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوندفدای دست قلم باد دست چنگ نواز.رودکی .
-
چنگ نوازان
لغتنامه دهخدا
چنگ نوازان . [ چ َ ن َ ] (ق مرکب ) در حال نواختن چنگ . ساززنان : چنگ نوازان به هوا سر کشیدچنگ نوازنده نوا برکشید.امیرخسرو (از آنندراج ).
-
چنگ پشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čangpošt خمیدهپشت؛ گوژپشت.
-
چنگ زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) čangzan چنگزننده؛ نوازندۀ چنگ
-
چنگ زدن
دیکشنری فارسی به عربی
فحم , قيثارة , مخلب , مسکة
-
چنگ زنی
دیکشنری فارسی به عربی
فحم , قبضة
-
چنگ (پنجه)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čenga طاری: banǰa طامه ای: čanga طرقی: čangul کشه ای: banǰa / čang نطنزی: čengul
-
مُفتِ چنگ
لهجه و گویش تهرانی
باد آورده