کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَل و چو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چَل و چو
لهجه و گویش تهرانی
چوب
-
چَل و چو
فرهنگ گنجواژه
چوب
-
چَل و چو
فرهنگ گنجواژه
چوب،
-
واژههای مشابه
-
چل
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابله، احمق، خل، کانا، کمعقل، نادان ≠ عاقل، زیرک ۲. دیوانه، مجنون ۳. چهل ۴. اسب ساقسفید
-
چل
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (ص .) 1 - کم عقل ، نادان . 2 - دیوانه ، مجنون .
-
چل
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) = چول . چر: آلت تناسل مرد، نره .
-
چل
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ چلیدن) čal = چلیدن
-
چل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] čel کمعقل؛ احمق؛ کودن؛ نادان؛ گول.
-
چُلْ
لهجه و گویش گنابادی
chol در گویش گنابادی یعنی چوچوله زن ، کلیستوریس (Clitoris)
-
چَلَ
لهجه و گویش گنابادی
chala در گویش گنابادی یعنی چاله ، گودال ، قبر ، گور
-
چِل
لهجه و گویش بختیاری
čel 1. دیوانه، مجنون؛ 2. چهل.
-
چِل
لهجه و گویش تهرانی
خل،کم عقل
-
چُل چُل
لهجه و گویش گنابادی
chol chol در گویش گنابادی گشتن درون چیزی را همراه با دقت مضاعف برای یافتن آن چیز گویند.
-
گته چل
لغتنامه دهخدا
گته چل . [ گ َ ت ِ چ ِ ] (اِ مرکب ) به لهجه ٔ مازندرانی چله ٔ بزرگ (در زمستان )، مقابل خردچله است .