کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَقْ چَقَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چَقْ چَقَه
لهجه و گویش بختیاری
čaq čaqa 1. نام چوب حرکتدهنده ناودان براىریختن گندم درون سوراخ وسط سنگآسیاب؛ 2. چق چقه، چوبى بهطولتقریبى 70 سانتىمتر که دو سوم آن را ازوسط شکاف دادهاند و هنگام سوارىگرفتن از کره اسب آن را آهسته بر گردنشمىزنند.
-
واژههای مشابه
-
چق
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) چوبی که بر گردن گاو گردونه کش نهند . چقو، چغ ، جوغ و یوغ نیز گویند.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ َ ] (اِ) چوبی باشد که ماست را بدان زنند تا مسکه و کره از آن جدا شود. (برهان ). چوبی که بدان چغرات زنند. (آنندراج ). چوبی که بدان ماست را بشورانند تا مسکه برآرد. (ناظم الاطباء). جغ. چغ. شیرزنه . و رجوع به جغ و چغ شود.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ ِ] (اِ) بمعنی چِغ میباشد. (از آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). پرده ای که از نی و یا حصیر درست کرده بر در اطاق آویزان کنند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چق شود.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ ُ ] (اِ) مخفف چوق است و آن چوبی باشد که بر گردن گاو گردونکش نهند. (برهان ) (آنندراج ). چوبی که بر گردن گاو گردونکش بندند. (ناظم الاطباء). چغ و چوق و جغ و جوغ و یوغ . چوبی که برگردن یک یا دو گاو نهند و ابزار شیار کردن زمین یا کوبیدن خرمن را ب...
-
چق چق
لغتنامه دهخدا
چق چق . [ چ َ چ َ ] (اِ صوت ) مخفف چقاچاق و چقاچق ، که آواز پیاپی خوردن تیر و شمشیر و امثال آن است . چقه . (در اصطلاح مردم شوشتر). و رجوع به چقاچاق و چقه شود. || در اصطلاح اهالی مشهد و بعضی شهرستانها و روستاهای خراسان ، کنایه از عیش و کیف و شادی است ...
-
چق چق کردن
لغتنامه دهخدا
چق چق کردن . [ چ َ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با زدن چیزی به چیز دیگر صدا وآواز برآوردن . || در اصطلاح مردم مشهد و اهالی بعضی از شهرستانها و روستاهای خراسان ، عیش و عشرت و شادی و خوشی کردن ؛ چنانکه گویند: دیشب رفتیم وچق چق کردیم . یا آنکه گویند: بیا برو...
-
چَق بازى
لهجه و گویش بختیاری
čaq bâzi نوعى بازى دخترانه با سنگ.
-
چق چیلکه
واژهنامه آزاد
خس و خاشاک / چوب های ریز و کوچک برای ایجاد آتش.
-
واژههای همآوا
-
چقچقه
لغتنامه دهخدا
چقچقه . [ چ ِچ ِ ق َ / ق ِ ] (اِ) تلفظی از «جقجقه » یا «جغجغه » که نوعی اسباب بازی کودکانه است . و غ و غ ساهاب . جِرجِر چهره . || مخفف «چقون چقونک ». (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). قلقلک . و رجوع به چقون چقونک شود.