کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَفتۀ کنگرهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
arch1, arc1
چَفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] قوسی که ساخته شده باشد
-
چفته
فرهنگ فارسی معین
(چَ تِ یا تَ) (ص مف .) خمیده ، خم شده .
-
چفته
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) دروغ ، بهتان .
-
چفته
لغتنامه دهخدا
چفته . [ چ َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از بخش سنجایی شهرستان کرمانشاهان که در 40 هزارگزی خاور راه فرعی شاه آباد به گهواره واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات ، حبوبات دیمی و لبنیات . شغل اهالی زراعت ، گله داری و تهیه...
-
چفته
لغتنامه دهخدا
چفته . [ چ َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرقلعه (گرمسیر ولدبیگی ) بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 7 هزارگزی شمال باختری سرقلعه ، کنار راه فرعی باویسی به سرپل ذهاب واقع است . دشت و گرمسیر است و 350 تن سکنه دارد. آبش از چاه و سرآب سر قلعه . محصولش غلا...
-
چفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čafte ۱. خم؛ خمیده؛ خمشده؛ کج: ◻︎ بدین مانَد این قامت چفتهام / که گویی به گل در فرورفتهام (سعدی۱: ۱۸۳ حاشیه).۲. (اسم) طاق و سقف خمیده.۳. (اسم) [قدیمی] دروغ؛ بهتان؛ گمان بد: ◻︎ من بر سخا و تربیتت کیسه دوخته / حساد مینهند بهتضریب چفتهام (کم...
-
چفته
واژهنامه آزاد
به ضم چ و کسره ت چُفتِه به معنی چوب 60-70 سانتی برای بازی با توپ همانند چوب بیس بال و همچنیت به معنی داته درشت و بهم چسبیده برای باریدن دانه برف مثال:چفته چفته برف می بارید.
-
voussoir
مهرهچَفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] هریک از قسمتهای ذوزنقهای در چَفتههای معماری مغربزمین، معمولاً از جنس سنگ یا آجر
-
brick arch
چَفتۀ آجری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] چَفتهای که از آجر ساخته شده باشد
-
extradosed arch
چَفتۀ بارز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] چَفتهای که برونسوی آن آشکار و با درونسویش موازی یا تقریباً موازی است
-
chimney arch
چَفتۀ بخاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] چَفتهای که در بالای دهانۀ بخاری دیواری ساخته میشود
-
elliptical arch1, semielliptical arch1basket-handled arch1, basket arch1
چَفتۀ پانیذ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] صورت ساختهشدۀ قوس پانیذ
-
catenary arch1, parabolic arch1, catenarian arch1
چَفتۀ تابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] صورت ساختهشدۀ قوس تابی
-
flat arch1, jack arch1, straight arch1
چَفتۀ تخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] چَفتۀ مستوی ساختهشده از قطعات گوِهشکل، از جنس سنگ یا آجر
-
round arch1
چَفتۀ چرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] صورت ساختهشدۀ قوس چرب