کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَر و چوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چَر و چوب
فرهنگ گنجواژه
جوب.
-
واژههای مشابه
-
چر
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) = چل . چول : آلت تناسلی مرد، جل .
-
چر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čar = چرخاب
-
چر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چل، چول› (زیستشناسی) čor آلت تناسلی مرد؛ ایر؛ نره؛ ذکر.
-
چِرّ
لهجه و گویش بختیاری
čerr شاخههاى هرس شده درختان.
-
چُرّ
لهجه و گویش بختیاری
čorr شاش، ادرار.
-
چر
واژهنامه آزاد
بول، ادرار
-
چر
واژهنامه آزاد
(اراکی) چُر؛ ادرار.
-
چِر چَر
لهجه و گویش تهرانی
ولگردی
-
گیاه چر
لغتنامه دهخدا
گیاه چر. [ چ َ ] (نف مرکب ) گیاچر. رجوع به گیاچر شود.
-
آب چر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābčar ۱. ویژگی هریک از پرندگانی که غذای خود را از درون آب بهدست میآورند.۲. (اسم) = علفچر
-
گیاه چر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زیستشناسی) [قدیمی] giyāhča(e)r = گیاچر
-
علف چر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ) [ ع - فا. ] 1 - (ص فا.) علف - خوار. 2 - (اِ.) مقداری علف که جهت دسته ای از ستور صرف شود. 3 - مرتع .
-
دوله چر
لغتنامه دهخدا
دوله چر. [ دَ ل َ / ل ِ چ َ ] (اِ مرکب ) فلک گردنده . (ناظم الاطباء).