کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوپان بیکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چوپان بیکی
لغتنامه دهخدا
چوپان بیکی . [ ب َ ] (اِ مرکب ) مالیات و عوارض متعلق بحیوانات در عهد صفویه است که سالیانه بمبلغ دوهزار تومان میپرداختند و این مشابه قپچور دوران مغول میباشد. (مینورسکی ، سازمان اداری حکومت صفوی ص 215 و222). شغل ضابطه نویس آن است که محصولات و مستغلات د...
-
واژههای مشابه
-
مشک چوپان
لغتنامه دهخدا
مشک چوپان . [ م ُ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی است علفی و یکساله ، از تیره ٔ اسفناجیان دارای ساقه و شاخه های راست به ارتفاع 25 تا 60 سانتیمتر که در نواحی بحرالروم (مدیترانه ) و غالب نقاط ایران میروید. این گیاه به رنگ سبز مایل به زرد با دمبرگ ...
-
باغ چوپان
لغتنامه دهخدا
باغ چوپان . (اِخ ) نام دهی از ناحیت لاریجان . (از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ وحید مازندرانی ص 114).
-
چوپان کاره
لغتنامه دهخدا
چوپان کاره . [ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان او باتو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . دارای 150 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصولاتش غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
چوپان محله
لغتنامه دهخدا
چوپان محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) (چوپان محلی ) اسم محوطه ای است نزدیک شهر کرمان . بعضی گوسفنددارها در آنجا هستند که شیر و ماست گوسفندان خود را بشهر آورده میفروشند. (مرآت البلدان ج 4 ص 276).
-
چوپان محلی
لغتنامه دهخدا
چوپان محلی . [ م َ ح َل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به چوپان محله شود.
-
شیخ علی چوپان
لغتنامه دهخدا
شیخ علی چوپان . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) محلی دوفرسخی کمتر در جنوب حومه ٔ شیراز.
-
جستوجو در متن
-
بیگی
لغتنامه دهخدا
بیگی . [ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) مأخوذ از بیک یا بیگ ترکی . بیکی . لقب گونه ای است که در آخر اسم مردان درآید: دریابیگی . طوی بیگی . دیوان بیگی .ایل بیگی . قوربیگی . چوپان بیگی . قلعه بیگی . بیگلربیگی .(یادداشت مؤلف ). و رجوع به بیگ و بیگلربیگی شود...
-
سلیمان
لغتنامه دهخدا
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) یکی از ایلخانان مغول جلوس 740 هَ . ق . عزل 744 هَ . ق . شیخ حسن کوچک سلطنت موسی را نشناخت ، ابتدا ساقی بیک خواهر ابوسعید زوجه ٔ سابق امیر چوپان را که بعد به ارپا شوهر کرده بود به ایلخانی برداشت و عاقبت او را بیکی از نبیره ...
-
دستورالعمل
لغتنامه دهخدا
دستورالعمل . [ دَ رُل ْ ع َ م َ ] (اِ مرکب ) دستور کار. دستور عمل . برنامه ٔ کار. طرز و روش و ترتیب و نظام و نسق وحدود کار : ایضاً دستورالعملی در باب دیگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 213). این خلاصه ای است مسمی به تذکرةالملوک که مشتمل است بر دستورالعمل خد...