کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چون و چرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چون و چرا
لغتنامه دهخدا
چون و چرا. [ ن ُ چ ِ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چون ، چگونه + چرا، ادات استفهام ) مباحثه و گفتگو. مناقشه و منازعه . (ناظم الاطباء). جدل : نیابی به چون و چرا نیزراه نه کهتر بدین دست یابد نه شاه . فردوسی .اگر کشته گر مرده هم نگذریم سزد گر به چون و چرا ننگری...
-
چون و چرا
فرهنگ گنجواژه
بی دلیل . بی چون و چرا=بلا منازع.
-
واژههای مشابه
-
بی چون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bičun ۱. بیمانند؛ بینظیر؛ بیهمتا.۲. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی.
-
بی چون
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - بی مانند، بی نظیر. 2 - خدای تعالی .
-
چون زان
لغتنامه دهخدا
چون زان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان . در نزدیک مرز پاکستان واقع شده پنج خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
چون که
دیکشنری فارسی به عربی
منذ
-
چون وچرا
دیکشنری فارسی به عربی
نزاع
-
چِکُ چوْنَ
لهجه و گویش گنابادی
chekochouna در گویش گنابادی یعنی بحث بر سر قیمت کالا یا خدمات
-
پیش چون
لهجه و گویش بختیاری
piš čun čunerarg .
-
چون کَش
لهجه و گویش بختیاری
čun-kaš (تصویر) چونورگ.
-
بی چون وچرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bičunočerā ۱. قطعی؛ مسلّم.۲. (قید) بیگفتگو؛ بیحرف.
-
جانور دورگه (چون قاطر)
دیکشنری فارسی به عربی
هجين
-
حاوى موضوعاتى چون است
دیکشنری فارسی به عربی
يستوعب موضوعات مثل
-
بالا پریدن وقوز کردن(چون اسب)
دیکشنری فارسی به عربی
ظبي