کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چول کردن
واژهنامه آزاد
دزدیدن چیزی که فرد خودش میداند چه کسی دزدیده است
-
واژههای مشابه
-
چُول
لهجه و گویش بختیاری
čul ویرانه، خرابه zelzela čul-es kerd>:زلزلهویرانش کرد> .
-
چَوَل
لهجه و گویش بختیاری
aval کج، برگشتن دست بر اثر فلج شدنxol-o-čaval>:کج و کوله> .
-
مزرعه چول
لغتنامه دهخدا
مزرعه چول . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار غربی بخش ورزقان شهرستان اهر، در 21هزارگزی غرب ورزقان و 11هزارگزی راه تبریز به اهر و در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع ودارای 177 تن سکنه است . آبش از چشمه ، محصولش غلات و سردرختی ، شغل مردمش زرا...
-
چول بال
لغتنامه دهخدا
چول بال . (اِخ ) از قرای ناحیه ٔ رستم از نواحی فارس . (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 289).
-
چول ریز
لغتنامه دهخدا
چول ریز. (اِخ ) از قرای ناحیه رستم ازنواحی فارس است . (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 289).
-
چول قشلاقی
لغتنامه دهخدا
چول قشلاقی .[ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. 367 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود.محصولش غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
چول مولو
لغتنامه دهخدا
چول مولو. (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سنقر. 400 تن سکنه دارد. از چشمه و قنات و رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات ، لبنیات ، توتون و تنباکو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
خرابه چول ارخ
لغتنامه دهخدا
خرابه چول ارخ . [ خ َ ب ِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار. واقع در چهارده هزارگزی جنوب خاوری حسن آباد سوگند کنار رودخانه ٔ قمچقای . این دهکده در تپه ماهور واقع است . دارای آب و هوای مناطق سردسیری و 130 تن سکنه ٔ ترک زبانست . آب آن ا...
-
خُل و چَوَل
لهجه و گویش بختیاری
xol-o-čaval کج و معوج.
-
چرب و چول
فرهنگ گنجواژه
چرب و چیل.
-
جستوجو در متن
-
چولی
لغتنامه دهخدا
چولی . [ چ َ / چُو ] (ص نسبی ) در نسبت کلمه ای است که در اعلام ربودن چیزی بکار رود. و یا تباه کردن آن . || (حامص ) و متعاقب پاره کردن بادبادک و احیاناً بر هم زدن بازی را در عرف کودکان خیابان گرد گویند. این عمل مورد کودکان فریاد زنند. «چولی حلاله » و ...
-
چله داشتن
لغتنامه دهخدا
چله داشتن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ / چ ِ ل َ / ل ِ ت َ ] (مص مرکب ) آداب چله نشینی را معمول داشتن . معتکف چله خانه بودن . به عبادت و ریاضت مخصوص چله مشغول بودن . چله نشینی کردن و چله نشین بودن . شرایط و آداب چهل روزه ٔ عبادت مخصوص را به جای آوردن : گله د...