کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چولگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چولگان
/čulagān/
معنی
چوگان؛ عصای پادشاهی. Δ به عربی صولجان میگویند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چولگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čulagān چوگان؛ عصای پادشاهی. Δ به عربی صولجان میگویند.
-
جستوجو در متن
-
چویگان
لغتنامه دهخدا
چویگان . (اِ مرکب ) چوگان را گویند. (برهان ). لغتی در چوگان یا مصحف آن است و یا مصحف «چویگان » پهلوی است . (حواشی برهان چ معین ). مصحف چولگان است . (آنندراج ).
-
چوگان
لغتنامه دهخدا
چوگان . [ چ َ / چُو ] (اِ مرکب )(از: چوب + گان ، پسوند نسبت ) در پهلوی چوپگان ، چوپگان ، چوبکان ، معرب آن صولجان است و کلمه ٔ فرانسوی شیکان از فارسی مأخوذ است . (حواشی برهان ). چوب بلند سرکجی است که در بازی گوی بکار برند. (جهانگیری ). چوب گوی بازی ....