کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چوبی
/čubi/
معنی
۱. ویژگی چیزی که از چوب ساخته شود.
۲. ویژگی آنکه یا آنچه مانند چوب خشک باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
ligneous, timbered, wood, wooden, woody
-
جستوجوی دقیق
-
چوبی
لغتنامه دهخدا
چوبی . (اِخ ) پل چوبی بر خندق قدیم شمال تهران پشت دروازه ٔ شمیران پائین عشرت آباد که اکنون از میان رفته است و محل آن به چوبی شهرت دارد.
-
چوبی
لغتنامه دهخدا
چوبی . (اِخ ) پلی بر زاینده رود بین اسپاهان و جلفا که در مشرق پل چهارباغ واقع شده . (جغرافیای طبیعی ایران ص 89).
-
چوبی
لغتنامه دهخدا
چوبی . (ص نسبی ) منسوب بچوب . (ناظم الاطباء). از چوب . ساخته شده از چوب ، همچون : خانه ٔ چوبی ، پای چوبی ، پل چوبی ، درچوبی ، دسته ٔ چوبی ، قاشق چوبی ، قفس چوبی ، نیمکت چوبی ، تخت چوبی ، میز چوبی ، صندلی چوبی ، صندلی دسته دار چوبی ، قفسه ٔ چوبی ، کفش...
-
چوبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چوب) ‹چوبین› čubi ۱. ویژگی چیزی که از چوب ساخته شود.۲. ویژگی آنکه یا آنچه مانند چوب خشک باشد.
-
چوبی
دیکشنری فارسی به عربی
خشب , خشبي
-
واژههای مشابه
-
vessel 1
آوند چوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] لولۀ ممتد عمودی در برخی گیاهان که از یاختههای نسبتاً پیشرفتۀ نایمانند تشکیل شده است و شیرۀ خام در آن جریان دارد متـ . چوبآوند
-
wood chimes
جَرَنگۀ چوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مجموعهای از خودصداهای دارای کوک، از جنس چوب
-
woody root
ریشۀ چوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ریشهای که حاوی بافت چوبی ثانویه است
-
xylem
بافت چوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] بافتی که در گیاهان آوندی انتقال آب و مواد معدنی محلول را بر عهده دارد متـ . چوب
-
کاسه ٔ چوبی
لغتنامه دهخدا
کاسه ٔ چوبی .[ س َ / س ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تشتک چوبی .
-
چوب چوبی
لغتنامه دهخدا
چوب چوبی . (ص نسبی مرکب ، اِ مرکب ) دیواری مشبک از چوبها یا نرده هائی که بفاصله بزمین فروبرده باشند. دیوار یادر مشبک و عمودی با چوب . نرده که از چوبهای موازی قائم یا غیر آن بهمان صفت بسازند. (یادداشت مؤلف ).
-
چوبی شدن
لغتنامه دهخدا
چوبی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از جنس چوب گشتن . || همسان و همانند و همشکل چوب گشتن از رنگ و شکل و غیره . || در نباتات چوبی شدن یکی از تغییرات شیمیائی غشاء گلوسیدی سلول است و بعبارت دیگر میتوان گفت که غشاء گلوسیدی درنتیجه ٔ عمل ادسوربسیون بدو ماده ...
-
چکش چوبی
دیکشنری فارسی به عربی
اضرب
-
خمره چوبی
دیکشنری فارسی به عربی
برميل , دن