کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوبدست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چوبدست
معنی
(دَ) (اِمر.) عصا.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چوبدست
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) عصا.
-
چوبدست
لغتنامه دهخدا
چوبدست . [ دَ ] (اِ مرکب ) چوبدستی . چوبی که در دست گیرند. دستوار. عصا. تعلیمی (یادداشت مؤلف ). عصا و تعلیمی . (ناظم الاطباء) : خداوند خانه برجست و چوبدستی برداشت . (کلیله و دمنه ).در عشق ما بنای دگر میگذاشتیم ار چوب دار بودی اگر چوبدست ما. تأثیر (...
-
چوبدست
لهجه و گویش تهرانی
عصا
-
واژههای مشابه
-
چوبدست، چوبدست
واژگان مترادف و متضاد
دستوار، عصا
-
واژههای همآوا
-
چوب دست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چوبدستی› čubdast چوبی که در دست میگیرند؛ عصا؛ دستوار؛ دستواره.
-
جستوجو در متن
-
عصا
فرهنگ واژههای سره
چوبدست
-
گُرز
لهجه و گویش بختیاری
gorz گُرز، چوبدست.
-
چوبدستی، چوبدستی
واژگان مترادف و متضاد
چماق، چوبدست، عصا، عمود
-
چوبدستی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص نسب .) چوبدست .
-
چماق
واژگان مترادف و متضاد
چوبدست، چوبدستی، تاباق، ششپر، عمود، گرز
-
کتک
واژگان مترادف و متضاد
۱. زدن، ضرب، ضربت ۲. چوب، چوبدست
-
باتون
واژگان مترادف و متضاد
۱. چوبدست، عصا ۲. باتوم، باطوم