کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهل زرعی عجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چهل گیسو
لغتنامه دهخدا
چهل گیسو. [ چ ِ هَِ ] (اِخ ) رجوع به چهل جای شود.
-
چهل یک
لغتنامه دهخدا
چهل یک . [ چ ِ هَِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) عدد کسری . یک قسمت از چهل قسمت . از چهل یکی . یک چهلم .
-
چهل آب
لغتنامه دهخدا
چهل آب . [ چ ِ هَِ ](اِخ ) نام کوهی به فیروزکوه است و رودخانه ٔ (کاری سر) بابل سر از آنجا سرچشمه میگیرد. (یادداشت مؤلف ).
-
چهل امیران
لغتنامه دهخدا
چهل امیران . [ چ ِ هَِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار. در 45 هزارگزی جنوب خاور بیجار کنار رودخانه ٔ تلوار واقع است ، 280 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ تلوار و چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و لبنیات است ، شغل اهالی کشاورزی و گله داری...
-
چهل امیران
لغتنامه دهخدا
چهل امیران . [ چ ِ هَِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار. در 16 هزارگزی جنوب شهر بیجار وده هزارگزی باختر راه شوسه ٔ بیجار به همدان واقع است 130 تن سکنه دارد. از چشمه و قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و لبنیات و انواع میوه است . شغل ...
-
چهل پای
لغتنامه دهخدا
چهل پای . [ چ ِ هَِ ] (اِ مرکب ) نام گیاهی است که در داروسازی بکار میرود. (از ناظم الاطباء). گیاهی از تیره ٔ سرخس ها است ساقه ٔ زیرین ضخیم دارد برگهای آن بزرگ و طویل است وهیچگونه بریدگی در پهنه ٔ آنها دیده نمیشود. در سطح زیرین آنها برجستگی میانی برگ ...
-
چهل پای
لغتنامه دهخدا
چهل پای . [ چ ِ هَِ ] (اِ مرکب ) شبث . کرم درخت که بر هر چیز بچسبد.
-
چهل تخم
لغتنامه دهخدا
چهل تخم . [ چ ِ هَِ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت رود بخش فهرج شهرستان بم . در 25هزارگزی باختر فهرج و 2هزارگزی شوسه ٔ بم به زاهدان واقع است ، 465 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات ، خرما و حنا است . شغل اهالی کشاورزی است . (از فرهن...
-
چهل تخم
لغتنامه دهخدا
چهل تخم . [ چ ِ هَِ ت ُ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بم در دوهزارگزی شمال باختری بم و 4 هزارگزی شمال شوسه ٔ کرمان به بم واقع است ، 470 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و خرماست اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. (از ف...
-
چهل تن
لغتنامه دهخدا
چهل تن . [ چ ِ هَِ ت َ ] (اِ مرکب ) چهل نفری که با موسی به کوه طور رفتند. (ناظم الاطباء).
-
چهل تنان
لغتنامه دهخدا
چهل تنان . [ چ ِ هَِ ت َ ] (اِ مرکب ) گروهی از ابدال که حق تعالی عالم رابوجود ایشان قائم دارد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
چهل تنان
لغتنامه دهخدا
چهل تنان .[ چ ِ هَِ ت َ ] (اِخ ) نام بقعه و تکیه و مزار چهل تن درویش واقع در میان تکیه ٔ خواجه حافظ و تکیه ٔ هفت تنان بشیراز. کریم خان زند عمارت و سه دیوار و حصار از آجر و گچ دور این چهل قبر بساخت و فرهادمیرزا پسر عباس میرزای ولیعهد بسال 1257 هَ .ق ....
-
چهل ته
لغتنامه دهخدا
چهل ته . [ چ ِ هَِ ت َه ْ ] (اِ مرکب ) جبه . (ناظم الاطباء).
-
چهل جای
لغتنامه دهخدا
چهل جای . [ چ ِ هَِ ] (اِخ ) نام نهری در حاجی لر است که از کوه نیلی سرچشمه میگیرد و بنامهای پسرک و چهل گیسو نیز نامیده میشود. این نهر یکی از سه نهری است که خرمارود را تشکیل میدهند. خرمارود در نزدیکی خرابه های شهر قدیم گرگان به گرگان رود می پیوندد. (ت...
-
چهل چشمه
لغتنامه دهخدا
چهل چشمه . [ چ ِ هَِ چ َ م َ ] (اِخ ) ازدهات دیلارستاق از آبادیهای دره ٔ لار به لاریجان است . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 154).