کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهل تن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهل تن
لغتنامه دهخدا
چهل تن . [ چ ِ هَِ ت َ ] (اِ مرکب ) چهل نفری که با موسی به کوه طور رفتند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
چهل ستون
فرهنگ فارسی معین
(چِ هِ. سُ) (ص مر.) 1 - عمارتی که چهل ستون داشته باشد. 2 - بنایی که دارای ستون ها بسیار باشد.
-
چهل بره
لغتنامه دهخدا
چهل بره . [ چ ِ هَِ ب َرْ رَ ] (اِخ ) نام شاخه ای که از جانب راست به رودخانه ٔ لار می پیوندد.(ترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 67).
-
چهل پخت
لغتنامه دهخدا
چهل پخت . [ ] (اِخ ) (کوه ...) نام کوهی بنواحی شمال شرقی در مغرب جاجرم است .
-
چهل جریبی
لغتنامه دهخدا
چهل جریبی . [ چ ِ هَِ ج َ ] (اِخ ) نام زمینی به کاشان که امروز جای ورزش است . ساختمانهای آن بوسیله ٔ انجمن تربیت بدنی کاشان از اعانه های عمومی تأمین شده است . (تاریخ اجتماعی کاشان ص 326).
-
چهل چراغ
لغتنامه دهخدا
چهل چراغ . [ چ ِ هَِ چ ِ ] (اِ مرکب ) چراغ واره . رجوع به چلچراغ شود.
-
چهل درم
لغتنامه دهخدا
چهل درم . [ چ ِ هَِ دِ رَ ] (اِ مرکب ) نام وزنه ای است . (ناظم الاطباء). اوقیه . (یادداشت مؤلف ).
-
چهل شنبه
لغتنامه دهخدا
چهل شنبه . [چ ِ هَِ شَم ْ ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. در 15هزارگزی جنوب قلعه زراس کنار راه مالرو آب زالو به گدارلندر واقع است . از چاه و قنات آبیاری میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
چهل گ__زی
لغتنامه دهخدا
چهل گ__زی . [ چ ِ هَِ گ َ ] (اِخ ) مرتعی است از دهستان حومه ٔ بخش کرند شهرستان شاه آباد. در 16هزارگزی کرند و ده هزارگزی جنوب باختری طلسم واقع است .تابستان عده ای در حدود 120 نفر از گله داران کرندی به این محل می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
چهل گیسو
لغتنامه دهخدا
چهل گیسو. [ چ ِ هَِ ] (اِخ ) رجوع به چهل جای شود.
-
چهل یک
لغتنامه دهخدا
چهل یک . [ چ ِ هَِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) عدد کسری . یک قسمت از چهل قسمت . از چهل یکی . یک چهلم .
-
چهل آب
لغتنامه دهخدا
چهل آب . [ چ ِ هَِ ](اِخ ) نام کوهی به فیروزکوه است و رودخانه ٔ (کاری سر) بابل سر از آنجا سرچشمه میگیرد. (یادداشت مؤلف ).
-
چهل پای
لغتنامه دهخدا
چهل پای . [ چ ِ هَِ ] (اِ مرکب ) نام گیاهی است که در داروسازی بکار میرود. (از ناظم الاطباء). گیاهی از تیره ٔ سرخس ها است ساقه ٔ زیرین ضخیم دارد برگهای آن بزرگ و طویل است وهیچگونه بریدگی در پهنه ٔ آنها دیده نمیشود. در سطح زیرین آنها برجستگی میانی برگ ...
-
چهل پای
لغتنامه دهخدا
چهل پای . [ چ ِ هَِ ] (اِ مرکب ) شبث . کرم درخت که بر هر چیز بچسبد.