کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهل
/čehel/
معنی
عدد ۴۰؛ چهار برابر ده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
forty
-
جستوجوی دقیق
-
چهل
لغتنامه دهخدا
چهل . [ چ ِ هَِ ] (عدد، ص ، اِ) چهار دهه . عددی که از چهار برابر کردن عدد ده واحد مرتبه ٔ دوم یا مرتبه ٔ دهگان (عشرات ) پیدا شود. (40 = 10 * 4). عدد مابین سی و نه و چهل و یک . چل . چهله . چله . اربعون . اربعین . ربعون . قرنطین . قرنطینه . و نماینده ٔ...
-
چهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چل› (ریاضی) čehel عدد ۴۰؛ چهار برابر ده.
-
چهل
دیکشنری فارسی به عربی
اربعون
-
چهل
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čal طاری: čal طامه ای: čal طرقی: čal کشه ای: čal نطنزی: čel
-
واژههای مشابه
-
چهل ستون
فرهنگ فارسی معین
(چِ هِ. سُ) (ص مر.) 1 - عمارتی که چهل ستون داشته باشد. 2 - بنایی که دارای ستون ها بسیار باشد.
-
چهل بازه
لغتنامه دهخدا
چهل بازه . [ چ ِ هَِ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دوغائی بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . در 53هزارگزی جنوب خاوری قوچان سر راه مالرو عمومی شغل آباد به برگیش . کوهستانی و معتدل است ، 96 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود محصولش غلات است . (از فرهنگ جغرافیا...
-
چهل بره
لغتنامه دهخدا
چهل بره . [ چ ِ هَِ ب َرْ رَ ] (اِخ ) نام شاخه ای که از جانب راست به رودخانه ٔ لار می پیوندد.(ترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 67).
-
چهل پخت
لغتنامه دهخدا
چهل پخت . [ ] (اِخ ) (کوه ...) نام کوهی بنواحی شمال شرقی در مغرب جاجرم است .
-
چهل پری
لغتنامه دهخدا
چهل پری . [ چ ِ هَِ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. در 56 هزارگزی شمال باختری مشهد در جنوب کشف رود واقع است . جلگه و معتدل است و 139 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود محصولش غلات ، چغندر و بنشن و شغل اهالی زراعت است . (...
-
چهل جریبی
لغتنامه دهخدا
چهل جریبی . [ چ ِ هَِ ج َ ] (اِخ ) نام زمینی به کاشان که امروز جای ورزش است . ساختمانهای آن بوسیله ٔ انجمن تربیت بدنی کاشان از اعانه های عمومی تأمین شده است . (تاریخ اجتماعی کاشان ص 326).
-
چهل چراغ
لغتنامه دهخدا
چهل چراغ . [ چ ِ هَِ چ ِ ] (اِ مرکب ) چراغ واره . رجوع به چلچراغ شود.
-
چهل دختران
لغتنامه دهخدا
چهل دختران . [ چ ِ هَِ دُ ت َ ] (اِخ ) نام مقبره ای به شهر قزوین . در طرف شرقی آغاز خیابان سپه قزوین از شمال اول دونبشی که روبروی دبیرستان شاپوراست (مدرسه ٔ امید سابق ) اکنون دکانی ساخته اند که درآنجا آجرهای سیمانی تهیه میکنند. تا چهل سال پیش آنجا زی...
-
چهل درم
لغتنامه دهخدا
چهل درم . [ چ ِ هَِ دِ رَ ] (اِ مرکب ) نام وزنه ای است . (ناظم الاطباء). اوقیه . (یادداشت مؤلف ).
-
چهل سر
لغتنامه دهخدا
چهل سر. [ چ ِ هَِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه . در 12هزارگزی شمال خاوری فیض آباد واقع است ، 266 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و پنبه و ابریشم است . شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است...