کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهره پرداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهره پرداز
/čehrepardāz/
معنی
صورتگر؛ نقاش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
painter
-
جستوجوی دقیق
-
چهره پرداز
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ)(ص فا.) صورتگر، نقاش .
-
چهره پرداز
لغتنامه دهخدا
چهره پرداز. [ چ ِ رَ / رِ پ َ ] (نف مرکب ) پردازنده ٔ چهره .چهره آرا. رخ پرداز. رخساز. مصوِّر. (غیاث اللغات ). مصور و صورتگر را گویند. رنگ آمیزنده . (برهان ). نقاش . (یادداشت مؤلف ). || کنایه از آفتاب است .- چهره پرداز بهار ؛کنایه از آفتاب بهاری است...
-
چهره پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) čehrepardāz صورتگر؛ نقاش.
-
واژههای مشابه
-
رابطه مستقیم (چهره به چهره)
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّصالٌ مُواجهي (مباشرٌ)
-
پریچهره
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari čehre) (= پری چهر) ، ← پریچهر .
-
چهرهآسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: čehre āsā) (چهره + آسا (پسوند شباهت)) ، اصیل و آزاده .
-
خوشچهره
فرهنگ نامها
(تلفظ: xoš čehre) خوش صورت ، دارای چهرهی زیبا و قشنگ .
-
نگینچهره
فرهنگ نامها
(تلفظ: negin čehre) (به مجاز) ویژگی آن که چهره اش چون نگین ، زیبا و قشنگ است ؛ (به مجاز) زیبا روی و ارزشمند .
-
نیکچهره
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik čehre) (= نیک چهر) ، ← نیک چهر .
-
گل چهره
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol čehre) (به مجاز) دارای چهرهای مانند گل ، زیبا روی ، گل رخ .
-
ماهچهره
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh čehre) (= ماه چهر) ، ← ماه چهر .
-
صبح چهره
لغتنامه دهخدا
صبح چهره . [ ص ُ چ ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) سپیدچهره . رجوع به صبح چهر و صبح جبین شود.
-
نیم چهره
لغتنامه دهخدا
نیم چهره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) نیم چهر. نیم رخ . تصویری که نیمی از صورت را نشان دهد. رجوع به نیم رخ شود. || نسناس . نیم چهر. رجوع به نیم چهر و رجوع به ناظم الاطباء و فرهنگ فارسی معین شود.
-
گل چهره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گلچهر› [قدیمی، مجاز] golčehre زیبا؛ خوشگل؛ خوبرو؛ گلرخ.