کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهار برابر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چهل و چهار پا
لغتنامه دهخدا
چهل و چهار پا. [ چ ِ هَِ ل ُ چ َ / چ ِ ](اِ مرکب ) ذات اربع و اربعین . که شماره ٔ پاهایش چهل و چهار باشد. || هزارپا یا نوعی از آن . گوشخزک . گوش خبه . گوشالنگ . گوشخارک . گوشخز. (از مجمعالفرس سروری ص 1211 و حاشیه ٔ آن چ دبیرسیاقی ) : و همچنین با سرکه...
-
هر چهار شنبه یکبار
دیکشنری فارسی به عربی
اربعاء
-
رقص چهار ضربی اسپانیولی
دیکشنری فارسی به عربی
تانجو
-
ماهی چهار گوش
دیکشنری فارسی به عربی
زلاجة
-
چهار گوش دراز
دیکشنری فارسی به عربی
مستطيل
-
چهار نعل رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
فصل
-
چهار چوب جگنی
دیکشنری فارسی به عربی
مانع
-
اجلاس چهار جانبه
دیکشنری فارسی به عربی
الإجتماع الرباعي
-
three-center four-electron bond
پیوند سهمرکزی چهارالکترونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی که در آن سه اتم، چهار الکترون را میان خود به اشتراک میگذارند
-
درقاب یا چهار چوب گذاشتن
دیکشنری فارسی به عربی
صندوق
-
tetragonal disphenoid
دوگوِهای چهارگوشهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری دارای چهار وجه که بهطور آرمانی متساویالساقین هستند و در آن یگانه محور -4- دو لبۀ عمودبرهم را متصل میکند متـ . دوگوِهای چهارگوش چهاروجهی چهارگوشهای، چهاروجهی چهارگوش tetragonal tetrahedron
-
پنج و شش و هفت و چهار
لغتنامه دهخدا
پنج و شش و هفت و چهار. [ پ َ ج ُ ش َ / ش ِ ش ُ هََ ت ُ چ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از پنج حس و شش جهت و هفت کوکب و چهارطبع باشد.
-
چهار چوپ درب و هر چیز دیگری
دیکشنری فارسی به عربی
عضادة
-
قوزک پا یا پس زانوی چهار پایان
دیکشنری فارسی به عربی
مفصل
-
قایق چهار پارویی یا شش پارویی حمل شده در کشتی
دیکشنری فارسی به عربی
زورق