کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهارگل
/ča(ā)hārgol/
معنی
۱. نقشی شبیه چهاربرگ گل.
۲. جوشاندۀ دارویی گیاهی شامل: گل بنفشه، پنیرک، کدو، و نیلوفر که به عنوان مسهل و ملین به کار می رود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارگل
لغتنامه دهخدا
چهارگل . [ چ َ / چ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) چهارگل از گلهای گیاهان که در مداوای امتلاء معده جوشانند و بکار برند و این چهار عبارتند از: گل بنفشه و گل پنیرک و گل کدو و گل نیلوفر.
-
چهارگل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چارگل› (زیستشناسی) ča(ā)hārgol ۱. نقشی شبیه چهاربرگ گل.۲. جوشاندۀ دارویی گیاهی شامل: گل بنفشه، پنیرک، کدو، و نیلوفر که به عنوان مسهل و ملین به کار می رود.
-
جستوجو در متن
-
چارگل
لغتنامه دهخدا
چارگل . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از داغ . (آنندراج ) : ز تعلیمیش پخته ٔ چارجل بود نزد فارس خط چارگل . ملاطغرا (در تعریف براق ، از آنندراج ).|| کنایه از نقش پای سگ . (آنندراج ). || چهارگل خودرو چون بنفشه و پنیرک و کدو و نیلوفر که جوشانده ٔ آنها جنبه ٔ ...
-
رکوة
لغتنامه دهخدا
رکوة. [ رَ ک ْ وَ ] (ع اِ) رکوه . مشک خرد. نیم مشک . (یادداشت مؤلف ). دلو خرد. (مهذب الاسماء). ابریق چرمی که به هندی چهارگل گویند. (غیاث اللغات ) : یکی رکوه بود او را [ حضرت محمد(ص ) ] از ادیم بفرمود تا آن را پرآب کردند و پیش خود بنهاد. (ترجمه ٔ تار...