کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارچشمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهارچشمی
معنی
( ~. چَ) (ص نسب .) دقت کامل ، با همة حواس .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارچشمی
فرهنگ فارسی معین
( ~. چَ) (ص نسب .) دقت کامل ، با همة حواس .
-
چهارچشمی
لغتنامه دهخدا
چهارچشمی .[ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) صفت کسی که چشمهای کاملاً باز و مراقب داشته باشد: فلان چهارچشمی است ؛ یعنی مواظب همه چیز و همه ٔ امور هست . چارچشمی .
-
واژههای مشابه
-
چهارچشمی پائیدن
لغتنامه دهخدا
چهارچشمی پائیدن . [ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) به دقت در چیزی نگریستن . کسی را زیر نظر داشتن و به دقت مواظب اعمال و رفتار وی بودن . رجوع به چارچشمی پائیدن شود.
-
چهارچشمی دیدن
لغتنامه دهخدا
چهارچشمی دیدن . [ چ َ / چ ِ چ َ دی دَ ] (مص مرکب ) با کنجکاوی و دقت فراوان در کسی یا چیزی نگریستن . رجوع به چهارچشمی پائیدن و چارچشمی پائیدن شود.
-
چهارچشمی گریه کردن
لغتنامه دهخدا
چهارچشمی گریه کردن . [ چ َ / چ ِ چ َ گ َ / گ ِ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخت اندوهناک بودن و گریستن . || اظهار فقر و تنگدستی فراوان کردن . رجوع به چارچشمی گریه کردن و چارچشمی شود.
-
چهارچشمی نگاه کردن
لغتنامه دهخدا
چهارچشمی نگاه کردن . [ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با چشمهای گشاده به چیزی یا کسی خیره شدن . سخت کنجکاو شدن . رجوع به ترکیب چشمها چهار شدن در ذیل چشم شود.