کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارپای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارپای
لغتنامه دهخدا
چهارپای . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دارنده ٔ چهارپا. ذواربعة قوائم . که بر چهار پایه و قائمه استوار باشد. || چارپا؛ گروهی از حیوانات اهلی یا وحشی که بر دو دست و دو پا حرکت کنند. همچون : گاو، گوسفند، اسب ، خر، استر و اشتر. ماشی (در جمع مواشی )...
-
واژههای مشابه
-
چهارپای بند
لغتنامه دهخدا
چهارپای بند. [ چ َ / چ ِ ب َ ] (اِ مرکب ) کنایه از چهارعنصر است که انسان مجموعه ای از آن است . رجوع به چارپای بند شود.
-
جستوجو در متن
-
ابای
لغتنامه دهخدا
ابای . [ اَ ] (اِ) کفل پوش چهارپای .
-
راحله
فرهنگ فارسی معین
(حِ لِ) [ ع . راحلة ] (اِ.) مَرúکب ، چهارپای بارکش .
-
دواننده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) davānande ۱. آنکه دیگری را وادار به دویدن کند.۲. کسی که سوار بر اسب یا چهارپای دیگر شود و او را بدواند.
-
هاشمگرد
لغتنامه دهخدا
هاشمگرد. [ ش ِ گ ِ ] (اِخ ) شهری بوده است در ماوراءالنهر. شهرکی است با گوسفند و چهارپای بسیار. (حدود العالم ص 66).
-
چهارپا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) = چهارپای . چارپا: هر حیوانی که چهار پا (دو دست و دو پا) دارد و غالباً به اسب و الاغ و قاطر و شتر اطلاق می شود.
-
مؤکف
لغتنامه دهخدا
مؤکف . [ م ُءْ ک ِ ] (ع ص ) آنکه خوی گیر بر پشت چهارپای بندد. (از منتهی الارب ).
-
موتان
لغتنامه دهخدا
موتان . [ مو / م َ ] (ع اِمص ) مرگامرگی ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرگ چهارپای . (مهذب الاسماء).
-
پوسپوس
لغتنامه دهخدا
پوسپوس .(فرانسوی ، اِ) درشکه ٔ سبکی به شرق اقصی که آن را کارگری بجای چهارپای کشد.
-
پی شدن
لغتنامه دهخدا
پی شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قلم شدن . بریده شدن رگ عرقوب اسب یا چهارپای دیگر. رجوع به پی شود.
-
خسب
لغتنامه دهخدا
خسب . [ خ ُ ] (اِخ ) شهری است [ بخراسان ] بر کرانه ٔ بیابان و آب ایشان از کاریز است و خواسته ٔ مردمان بیشترین چهارپای است . (حدود العالم ).
-
سه پا
لهجه و گویش بختیاری
sepâ 1. نوعى رقص دایرهوار؛ 2. سه چهارمزمینى که با یک گاو کشت شود؛ 3. سه پااز چهارپاى یک گاو.