کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارشنبه سوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهارشنبه سوری
/ča(ā)hāršambesuri/
معنی
جشن ایرانی که در شب پیش از آخرین چهارشنبۀ سال برگزار میشود و از جمله آیینهای آن افروختن آتش و پریدن از روی آن است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارشنبه سوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. شَ بِ) (اِمر.) غروب آخرین سه شنبه سال که در آن شب معمولاً هفت بوته آتش درست می کنند و به ترتیب از روی آن می پرند و می گویند: سرخی تو از من زردی من از تو.
-
چهارشنبه سوری
لغتنامه دهخدا
چهارشنبه سوری .[ چ َ / چ ِ شَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) جشنی که در غروب سه شنبه ٔ آخر سال شمسی برپا دارند و آتش افروزند و بر آن به جهیدن گذرند برای رسیدن به سعادت و سلامت درسال نو. کُلَه چهارشنبه . رجوع به چارشنبه سوری شود.
-
چهارشنبه سوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. مٲخوذ از عبری. فارسی] ‹چارشنبهسوری› ča(ā)hāršambesuri جشن ایرانی که در شب پیش از آخرین چهارشنبۀ سال برگزار میشود و از جمله آیینهای آن افروختن آتش و پریدن از روی آن است.
-
واژههای مشابه
-
چهارشنبه بازار
لغتنامه دهخدا
چهارشنبه بازار. [ چ َ / چ ِ شَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) بازاری که روستائیان روزهای چهارشنبه بیرون از شهر در میدان وسیعی بپا دارند و در آن چهارپایان و سایر کالاهای خود را در معرض خرید وفروش درآورند. این بازار در هر نقطه به یکی از روزهای هفته اختصاص م...
-
چهارشنبه بازار
لغتنامه دهخدا
چهارشنبه بازار. [ چ َ / چ ِ شَم ْ ب َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رشت به آستارا میان رضوان ده و ارده جان در 72800 متری رشت . (یادداشت مؤلف ). بازار کوچکی است جزء دهستان گیل دولاب بخش رضوان ده شهرستان طوالش ، در هزارگزی شمال رضوان ده بین آبادیهای ارده...
-
چهارشنبه رامیتن
لغتنامه دهخدا
چهارشنبه رامیتن . [ چ َ شَم ْ ب ِ ت َ ] (اِخ ) نام جدید یکی از شهرهای قدیم بخارا به اسم رامیثن یا ریامیثن یا اریامیثن یا رامیثنیه که تا قرن هشتم بنام رامیتن معروف بوده است اثری ازاین شهر امروز به اسم «چهارشنبه رامیتن » هنوز باقی است و المقدسی آن را ب...
-
جستوجو در متن
-
چارشنبه سوری
لهجه و گویش تهرانی
جشن چهارشنبه آخر سال
-
چارشنبه سوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. مٲخوذ از عبری. فارسی] čāršambesuri = چهارشنبهسوری
-
سوری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] suri ۱. چیزی که به رنگ سرخ باشد؛ سرخرنگ: ◻︎ آمده نوروزماه با گل سوری به هم / بادۀ «سوری» بگیر، بر گل سوری بچم (منوچهری: ۷۰).۲. چهارشنبهسوری.۳. (زیستشناسی) گلسرخ: ◻︎ آمده نوروزماه با گل «سوری» به هم / بادۀ سوری بگیر، بر گل «سوری» بچم...
-
قاشق زنی
فرهنگ فارسی معین
(شُ. زَ) [ تر - فا. ] (اِ.) از آیین های سنتی ایرانیان در شب چهارشنبه سوری .
-
سوری
لغتنامه دهخدا
سوری . (اِ) نوعی از ریاحین سرخ است . (برهان ). ورد. نوعی از گل سرخ و بسیار خوشبو که آنرا گل محمدی نیز گویند. (ناظم الاطباء). نام گلی است سرخ رنگ و هر گل و لاله که سرخ باشد سوری گویند. (غیاث اللغات ). گل سرخ چون لاله و مانند آن . (فرهنگ رشیدی ) : باغب...
-
کله چارشنبه
لغتنامه دهخدا
کله چارشنبه . [ ک ُ ل َ / ل ِ شَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) چهارشنبه سوری .چهارشنبه ٔ آخر سال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
قاشق زدن
لغتنامه دهخدا
قاشق زدن . [ ش ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) قاشق زنی . عمل زنان در شب چهارشنبه سوری . رجوع به قاشق زنی شود.