کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارساق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارساق
لغتنامه دهخدا
چهارساق . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) این ترکیب در بیت ذیل از نظامی آمده است و از آن معنی چهارپایه و چهارستون برمی آید : دین راکه چهار ساق دادی زینگونه چهارطاق دادی .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
چارقلم
لغتنامه دهخدا
چارقلم . [ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) چهارقلم . چهاراستخوان . چهارقلم دست و پای . چهارساق (دو ساق دست ودو ساق پای ). چهار قلم استخوانی ساقهای دست و پا.- چارقلم سفید (اسبی که چهارساق سفید دارد) .- چارقلم سیاه (اسبی که چهارساق سیاه دارد) .
-
چهارطاق
لغتنامه دهخدا
چهارطاق . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چارطاق . چهارطاقی . قبه و گنبدی که بر چهار پایه و ستون استوار باشد، سطحی که زیر آن قرار میگیرد مربع است و ستونها بر گوشه های آن قرار دارد و هر دو ستون از بالا با طاق و هلالی به یکدیگر متصل شوند و قبه و گنبد بر این ط...