کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارزبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارزبان
لغتنامه دهخدا
چهارزبان . [ چ َ / چ ِ زَ ] (ص مرکب ) کنایه از کسی است که بر یک سخن نماند و هر لحظه سخنی گوید. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) کنایه از چشم و بینی و گوش و دهن باشد. (انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
چهارزبانی
لغتنامه دهخدا
چهارزبانی . [ چ َ / چ ِ زَ ] (حامص مرکب ) عمل چهارزبان . رجوع به چهارزبان شود. || (اِ مرکب ) کنایه از چهارعنصر است . رجوع به چارزبانی شود.