کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارتکبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهارتکبیر
/ča(ā)hārtakbir/
معنی
نماز میت که مطابق مذهب اهل سنت چهار تکبیر دارد.
〈 چهارتکبیر زدن: [قدیمی، مجاز] ترک گفتن، بهویژه ترک کردن دنیا و از خوشیهای آن چشم پوشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارتکبیر
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) اشاره است به نماز میت که در آن چهار تکبیر باید بگویند.
-
چهارتکبیر
لغتنامه دهخدا
چهارتکبیر. [ چ َ / چ ِ ت َ] (اِ مرکب ) چهار بار اﷲ اکبر گفتن . || اشاره است به نماز میت که در آن چهار تکبیر بایستی بگویند و این نماز خاص اهل سنت و جماعت است . چه در مذهب شیعه در نماز میت بایستی پنج تکبیر گفت . || کنایه از ترک چیزی است . رجوع به چارتک...
-
چهارتکبیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چارتکبیر› [قدیمی، مجاز] ča(ā)hārtakbir نماز میت که مطابق مذهب اهل سنت چهار تکبیر دارد.〈 چهارتکبیر زدن: [قدیمی، مجاز] ترک گفتن، بهویژه ترک کردن دنیا و از خوشیهای آن چشم پوشیدن.
-
واژههای مشابه
-
چهارتکبیر زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ. زَ دَ) (مص ل .) ترک دنیا گفتن .
-
چهارتکبیر خواندن
لغتنامه دهخدا
چهارتکبیر خواندن . [ چ َ / چ ِ ت َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) گزاردن نماز میت . نماز میت خواندن : خوانده برگنده پیری و میری سه طلاق و چهار تکبیر. سنائی .درحال چهار تکبیربر ملک خواند و عروس پادشاهی را سه طلاق بر گوشه ٔ چادر بست . (تاریخ جهانگشا).
-
چهارتکبیر گفتن
لغتنامه دهخدا
چهارتکبیر گفتن . [ چ َ / چ ِ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نماز جنازه گزاردن . || همه چیز را ترک گفتن . رجوع به چهار تکبیر کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
چارتکبیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] čārtakbir = چهارتکبیر: ◻︎ من همان دم که وضو ساختم از چشمهٴ عشق / چارتکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست (حافظ: ۵۸).
-
تکبیر
لغتنامه دهخدا
تکبیر. [ ت َ ] (ع مص ) بزرگ و کلان گردانیدن چیزی را و بزرگ شمردن آن را و به بزرگی صفت کردن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بزرگ گردانیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). بزرگ شمردن و به بزرگی صفت کردن . (آنندراج ). بزرگ داشتن . (زوزنی ). || خدای را ...
-
ترک
لغتنامه دهخدا
ترک . [ ت َ ] (ع مص ) دست بداشتن . (تاج المصادربیهقی ). گذاشتن چیزی یا کسی را. (منتهی الارب ). گذاشتن . (آنندراج ). رها کردن ، خلاء و منه : ترک فلان مالاًو عیالاً. (از اقرب الموارد) واگذار کردن چیزی را و رها کردن آن را. (از ناظم الاطباء). رها کردن . ...