کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارتخم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهارتخم
/ča(ā)hārtoxm/
معنی
جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارتخم
فرهنگ فارسی معین
( ~. تُ) (اِمر.) = چهارتخمه . چارتخم : مخلوط دانه های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشاندة آن ها به دلیل داشتن لعاب فراوان به عنوان ملین و نرم کنندة سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف می شود.
-
چهارتخم
لغتنامه دهخدا
چهارتخم . [ چ َ / چ ِ ت ُ ] (اِ مرکب ) چهارگونه تخم و دانه . رجوع به چهارتخمه شود.
-
چهارتخم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چهارتخمه، چارتخم، چارتخمه› (پزشکی) ča(ā)hārtoxm جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است.
-
جستوجو در متن
-
چارتخم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) čārtoxm = چهارتخم
-
چهارتخمه
لغتنامه دهخدا
چهارتخمه . [ چ َ / چ ِ ت ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) چهارتخم . || جوشانده ای مرکب از «بارهنگ » و «قدومه »و «سپستان » و «بهدانه »، سینه درد و سرماخوردگی را مفید می باشد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به چارتخمه شود.