کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چنیدن
/čenidan/
معنی
۱. چیدن گل یا میوه از درخت: ◻︎ گلستان که امروز باشد بهبار / تو فردا چنی گل نیاید به کار (فردوسی: ۷/۸۹).
۲. دانه برچیدن مرغ از زمین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چنیدن
فرهنگ فارسی معین
(چِ دَ) (مص م .) نک چیدن .
-
چنیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: činitan] ‹چیدن› [قدیمی] čenidan ۱. چیدن گل یا میوه از درخت: ◻︎ گلستان که امروز باشد بهبار / تو فردا چنی گل نیاید به کار (فردوسی: ۷/۸۹).۲. دانه برچیدن مرغ از زمین.
-
جستوجو در متن
-
چنانیدن
لغتنامه دهخدا
چنانیدن . [ چ َ دَ ] (مص )چیدن فرمودن و چنیدن . چیدن . و رجوع به چنیدن و چیدن شود. || فراهم آوردن . || پند دادن و چنیدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به چنیدن شود.