کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنگ قلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چنگ سرخ
لغتنامه دهخدا
چنگ سرخ . [ چ َ س ُ ] (اِخ ) دهی است ازبخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در نوزده هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد، نزدیک مرز افغانستان . ناحیه ای است واقع در جلگه گرم و معتدل . صد تن سکنه دارد.فارسی و بلوچی زبانند. از رودخانه ٔ هیرمند مشروب میشود. م...
-
چنگ شور
لغتنامه دهخدا
چنگ شور. [ چ َ ] (اِخ ) دهی است ازبخش پشت آب شهرستان زابل . در هیجده هزارگزی شمال باختری بنجار و دوازده هزارگزی راه فرعی ادیمی بزابل واقع شده . ناحیه ای است جلگه ای ، گرم و معتدل . و دارای 118 تن سکنه میباشد. فارسی و بلوچی زبانند. از رودخانه ٔ هیرمند...
-
چنگ کلاغ
لغتنامه دهخدا
چنگ کلاغ . [ چ ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . در بیست هزارگزی شمال خاوری کدکن و هفت هزارگزی خاور کال چغوکی . در دامنه قرار دارد. معتدل است و 159 تن سکنه دارد. فارسی زبانند. آب آن از قنات مشروب میشود. محصولش ،...
-
چنگ میان
لغتنامه دهخدا
چنگ میان . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل . در 12 هزارگزی خاور آمل و دو هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ آمل به بابل واقع است . دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی است و 290 تن سکنه دارد. شیعه اند و بمازندرانی و فارسی تکلم کنند. از ...
-
چنگ نواز
لغتنامه دهخدا
چنگ نواز. [ چ َ ن َ ] (نف مرکب ) چنگی . چنگ زن . (آنندراج ) : اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوندفدای دست قلم باد دست چنگ نواز.رودکی .
-
چنگ نوازان
لغتنامه دهخدا
چنگ نوازان . [ چ َ ن َ ] (ق مرکب ) در حال نواختن چنگ . ساززنان : چنگ نوازان به هوا سر کشیدچنگ نوازنده نوا برکشید.امیرخسرو (از آنندراج ).
-
چنگ نوازنده
لغتنامه دهخدا
چنگ نوازنده . [ چ َ ن َ زَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ساززن . چنگزن : چنگ نوازان به هوا سر کشیدچنگ نوازنده نوا برکشید. امیرخسرو (از آنندراج ).رجوع به چنگی و چنگ زن شود.
-
چم چنگ
لغتنامه دهخدا
چم چنگ . [ چ َ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد:«یکی از آبادیهای چارمحال اصفهان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 261). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است : «دهی از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهر کرد که در هزارگزی شمال باختر شهرکرد و 2 هزارگزی راه پل ...
-
چنگ پشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čangpošt خمیدهپشت؛ گوژپشت.
-
چنگ زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) čangzan چنگزننده؛ نوازندۀ چنگ
-
چنگ زدن
دیکشنری فارسی به عربی
فحم , قيثارة , مخلب , مسکة
-
چنگ زنی
دیکشنری فارسی به عربی
فحم , قبضة
-
چنگ (پنجه)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čenga طاری: banǰa طامه ای: čanga طرقی: čangul کشه ای: banǰa / čang نطنزی: čengul
-
مُفتِ چنگ
لهجه و گویش تهرانی
باد آورده
-
چَنگ قِلاق
لهجه و گویش بختیاری
čang-qelâq نام گیاهى صحرایى که مصرف خوراکىدارد.