کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنگیزنژادان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چنگیزنژادان
لغتنامه دهخدا
چنگیزنژادان . [ چ َ ن َ ] (اِخ ) ج ِ چنگیز نژاد، آنکه از تبار و دوده ٔ چنگیز است . مغولان . تاتاران . ازبکان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
کار بر سر افتادن
لغتنامه دهخدا
کار بر سر افتادن . [ ب َ س َ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از پیش آمدن (کار). (آنندراج ) : چنگیزنژادان را چون کار بر سر افتاد سستی نکرده پا قائم کردند. (ملاطغرا در مرآة الفتوح ، از آنندراج ).