کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنگوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چنگوک
/čanguk/
معنی
=چنگلوک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چنگوک
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (ص .) نک چنگلوک .
-
چنگوک
لغتنامه دهخدا
چنگوک . [ چ َ ] (ص )شخصی را گویند که از بیماری برخاسته باشد و از ضعف دست بر دیوار گرفته راه رود. (برهان ). بیماری که تازه از بیماری برخاسته و به امداد و اعانت کسی و یا چیزی حرکت می کند. چنگلوک . || مردم دست و پا کچ را گفته اند. (برهان ). بمعنی چنگلوک...
-
چنگوک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čanguk =چنگلوک
-
چنگوک
دیکشنری فارسی به عربی
تشنج
-
جستوجو در متن
-
cramps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرفتگی عضلات، درد شکم، چنگه، چنگوک، حصار، محدود کننده، انقباض ماهیچه در اثر کار زیاد، محدود کردن، در قید گذاشتن، جاتنگ کردن، سیخ دار کردن
-
cramp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرفتگی، گرفتگی عضلات، درد شکم، چنگه، چنگوک، حصار، محدود کننده، انقباض ماهیچه در اثر کار زیاد، محدود کردن، در قید گذاشتن، جاتنگ کردن، سیخ دار کردن
-
تشنج
دیکشنری عربی به فارسی
شنج , تشنج , پرش , تکان , اشوب , چنگه , چنگوک , گرفتگي عضلا ت , انقباض ماهيچه در اثر کار زياد , دردشکم , محدودکننده , حصار , سيخدار کردن , محدود کردن , درقيد گذاشتن , جاتنگ کردن