کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنگه پا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چنگه پا
لغتنامه دهخدا
چنگه پا. [ چ َ گ َ / گ ِ ] (اِ مرکب ) بر سر انگشتان پا نشستن . (لغت محلی شوشتر). بر سر پا نشستن یا بر سر انگشتان نشستن . چه چنگ بمعنی انگشتان است . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
-
واژههای مشابه
-
چَنگه
لهجه و گویش تهرانی
یک مشت
-
cramp
چنگه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] حالت انقباض دردناک و ممتد ماهیچه
-
harrow
چنگه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] وسیلۀ خاکورزی ثانویه برای به هم زدن خاک در عمق کم و از بین بردن علفهای هرز و مخلوط کردن مواد مختلف با خاک
-
multigrab/ multi grap
چنگه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] افزارههـای هیدرولیکی ـ مکانیکـی برای بلند کردن و جابهجایی عدلهای بار در دستههای چندتایی
-
disc harrow
چنگۀ بشقابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ابزاری در خاکورزی برای خرد کردن کلوخ و جمعآوری علفهای هرز و یکنواخت کردن سطح خاک که از چندین بشقاب مقعر ساخته شده است
-
چنگه زدن
لغتنامه دهخدا
چنگه زدن . [ چ َ گ َ / گ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) دستک زدن . زدن دو دست است بر هم تا از آنها آوازی برآید. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). صفق . هر دو دست بهم زدن را گویند. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
-
چنگه سر
لغتنامه دهخدا
چنگه سر. [ چ َ گ َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گردیان بخش سلماس شهرستان خوی . در 30 هزارگزی جنوب باختری سلماس و 4 هزارگزی جنوب راه ارابه رو شینطال واقع است . در دره واقع است و سردسیر وسالم است . 550 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ زولا مشروب میشود. محص...
-
spring-tine harrow, spring-tooth harrow
چنگۀ دندانهفنری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] چنگهای با چند ردیف دندانه یا میلههای فنری که بر روی یک محور سوارند و برای تنظیم عمق قابلیت چرخش دارند
-
جستوجو در متن
-
دول کرش
لغتنامه دهخدا
دول کرش . [ ک ِ رَ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یعنی دول «دلو» بگیرش ، به معنی برخیز و بگیر و آن بازیی است که اطفال کنند بدین نحو که جمعی حلقه زنند و بر سر پانشینند آن نشستن را چنگه پا گویندبه معنی نشستن بر سر انگشتان چه چنگ به معنی انگشتان است بعد...
-
دستک زدن
لغتنامه دهخدا
دستک زدن . [ دَ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) دست بر دست زدن برای خواندن و طلب کردن کسی . (آنندراج ). دست زدن . بر هم کوفتن دو کف دست طرب و شادی را. چنگه زدن ، و آن زدن دو دست است بر یکدیگر که از آنها آوازی برآید. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || به اصطلاح...