کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنگال تیز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کارد و چنگال
لغتنامه دهخدا
کارد و چنگال . [ دُ چ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کارد با چنگال غذاخوری . مجموعه ٔ کاردها و چنگالها که برای صرف غذا به کار برند. رجوع به «کارد» و رجوع به «چنگال » شود.
-
قاشق و چنگال
فرهنگ گنجواژه
وسایل غذا خوردن.
-
کارد و چنگال
فرهنگ گنجواژه
وسائل غذاخوری.
-
جستوجو در متن
-
چنگ تیز کردن
لغتنامه دهخدا
چنگ تیز کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آماده نبرد و کشتار شدن : چون بر تو همی تیز کند چنگ پس او راجوینده چرایی تو به دندان و به چنگال .ناصرخسرو.
-
تیز
لغتنامه دهخدا
تیز. (ص ) معروف است که نقیض کند باشد. (برهان ) (از انجمن آرا). مقابل کند. (آنندراج ). بران و قاطع و حاد و برنده . (از ناظم الاطباء). بران . برنده . تند. قاطع.سخت برنده . مقابل کند. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پارسی باستان «تیگرا خئودا» (دارنده ٔ خو...
-
تیز کردن
لغتنامه دهخدا
تیز کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برنده کردن و حاد کردن . (ناظم الاطباء). تند و بران کردن لبه یا نوک چیزی مانند شمشیر و نیزه و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). دم کارد و جزآن را با سودن برنده تر کردن . تنک کردن لبه و دمه ٔ کارد و شمشیر و مانند آن را تا بهتر...
-
رستخیز انگیختن
لغتنامه دهخدا
رستخیز انگیختن . [ رَ ت َ / رَ اَت َ ] (مص مرکب ) شور و غوغا ایجاد کردن : یک شهر همی فسون و رنگ آمیزندتا بر من و بر تو رستخیز انگیزند. طاهر چغانی .چرا چون پلنگان به چنگال تیزنینگیزد از خان او رستخیز. فردوسی .و رجوع به رستخیز و رستخیز برانگیختن و رستخ...
-
جدا کردن
لغتنامه دهخدا
جدا کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفریق نمودن . مفروق کردن . از هم سوا کردن . علیحده کردن : قند جدا کن از اوی دور شو از زهر دندهر چه به آخر به است جان ترا آن پسند. رودکی .بر او [ کیخسرو ] آفرین کرد [ رستم ] کای نیکنام چو خورشید هر جای گسترده کام ....
-
برتافتن
لغتنامه دهخدا
برتافتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) پیچیدن و برگردانیدن . (ناظم الاطباء). برگرداندن .تاکردن . کج کردن . پیچاندن . خماندن . خمانیدن . بسوی دیگر کژ کردن . (یادداشت مؤلف ). برگردانیدن چنانکه دم کارد یا چنگال یا نوک میخ و امثال آن را. قسمتی از چیزی متصل را...
-
خونریز
لغتنامه دهخدا
خونریز. (نف مرکب ) ریزنده ٔ خون . (آنندراج ). سفاک . قتال . آدم کش .(ناظم الاطباء). سفاح . (یادداشت مؤلف ) : شهنشاه خودکام خونریز مرداز آن آگهی گشت رخسار زرد. فردوسی .بریده سرگرد ارجاسب راجهاندار و خونریز لهراسب را. فردوسی .یکی مرد خونریز و بی کار و...
-
گسستن
لغتنامه دهخدا
گسستن . [ گ ُ س َس ْ ت َ ] (مص ) از ریشه ٔ اوستایی سید ، سانسکریت چهید ، پارسی باستان ویسدرامی ، پهلوی ویسستن . قطع کردن . بریدن . جدا کردن . منقطع گشتن . پاره شدن . شکسته شدن . رها شدن . و رجوع به گسلیدن شود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). از هم ج...
-
درنده
لغتنامه دهخدا
درنده . [ دَ رَ / دَرْ رَ دَ / دِ ] (نف ) که دَرَد. آنکه دَرَد. که بدرد. پاره کننده . که حیوان و انسان را بدراند، مانند شیر و پلنگ و امثال آنها. (از انجمن آرا) (آنندراج ). نعت فاعلی از دریدن ، که از هم باز کردن و جدا کردن چیز متصلی است به قوت و بکمک ...
-
افکندن
لغتنامه دهخدا
افکندن . [ اَ ک َ دَ] (مص ) در پهلوی افگندن و اپکندن . از پیشوند اپا + کن بمعنی انداختن . بدور انداختن . ساقط کردن . دورکردن . فرش گستردن . از شماره بیرون کردن . (از حاشیه ٔبرهان چ معین ). افگندن . اوگندن . بمعنی انداختن . پرت کردن . بر زمین زدن . سا...
-
بردن
لغتنامه دهخدا
بردن . [ ب ُ دَ ] (مص ) کشیدن . حمل کردن . برداشتن . با خود برداشتن . نقل کردن . منتقل کردن . (یادداشت مؤلف ). اذهاب .(تاج المصادر بیهقی ). مقابل آوردن . نقل کردن خواه برای خود یا دیگری و خواه با خود یا همراه و مصحوب دیگری و خواه بر پشت و خواه بر چی...
-
اندیشیدن
لغتنامه دهخدا
اندیشیدن . [ اَ دَ ] (مص ) فکر کردن و اندیشه کردن و خیال نمودن و پنداشتن . (ناظم الاطباء). فکر و خیال کردن . (از آنندراج ). تأمل کردن . سگالیدن . سگالش کردن . تصور کردن . تأمل .فکرت . ترویه . (یادداشت مؤلف ). تفکر کردن . پنداشتن .ظن بردن . گمان بر...