کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چند مژه خواب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خاربست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xārbast = پَرچین۲: ◻︎ به گرد دیدۀ خود خاربستی از مژه کردم / که نی خیال تو بیرون رود نه خواب درآید (امیرخسرو: ۴۱۲).
-
hypnotize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیپنوتیزم، خواب هیپنوتیزم کردن، بطور مصنوعی خواب کردن، مسحور ومفتون کردن
-
نوم
دیکشنری عربی به فارسی
خواب هيپنوتيزم کردن , بطور مصنوعي خواب کردن , مسحور ومفتون کردن
-
hypnotizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیپنوتیزم، خواب هیپنوتیزم کردن، بطور مصنوعی خواب کردن، مسحور ومفتون کردن
-
مژه
لغتنامه دهخدا
مژه . [ م ُ / م ِ ژَ / ژِ / ژ ژَ ] (اِ) موی پلک چشم . مژگان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). هُدُب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). هُذب . (اقرب الموارد). شعر اشفار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام هر یک از موهای در کنار آزاد پلکها که در سه ...
-
پروندن ،از خواب()
لهجه و گویش تهرانی
ناگهان از خواب بیدار کردن
-
خواب بریدن
لغتنامه دهخدا
خواب بریدن . [ خوا / خا ب ُ دَ ] (مص مرکب ) خواب کسی قطع شدن . دور شدن خواب . || خواب دور کردن . (از آنندراج ).
-
خواب هیپنوتیزم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نوم
-
احتلام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - خواب دیدن ، جماع کردن در خواب . 2 - انزال منی در خواب .
-
Wake
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از خواب بیدار، بیداری، احیاء، شب زنده داری، شب نشینی، رد پا، دنباله کشتی، از خواب بیدار کردن، شب زندهداری کردن
-
خواب گذاشتن
لغتنامه دهخدا
خواب گذاشتن . [ خوا / خا گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) حکایت رؤیای خود را کردن . خواب گذاردن . (یادداشت مؤلف ). || تعبیر کردن خواب . خواب گذاردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خواب گذاردن
لغتنامه دهخدا
خواب گذاردن . [ خوا /خا گ ُ دَ ] (مص مرکب ) حکایت خواب خود کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خواب گزاردن شود : ای فرخی این قصه و این حال چه چیز است پیش ملک شرق همی خواب گذاری . فرخی .|| تعبیر خواب کردن . (یادداشت مؤلف ) (از دهار). رجوع به خواب گز...
-
خواب شکستن
لغتنامه دهخدا
خواب شکستن . [ خوا / خا ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) خواب بریدن . از خواب بیدار کردن .
-
خواب کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← خوابیدن
-
بطور مصنوعی خواب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نوم