کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چند جزءی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چند برابر
دیکشنری فارسی به عربی
انبوب متفرع
-
چند برابرکردن
دیکشنری فارسی به عربی
انبوب متفرع
-
چند فاز
دیکشنری فارسی به عربی
ضعف
-
چند پس
لهجه و گویش تهرانی
چند بار:() کتک خورد
-
polyatomic ion
یون چنداتمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] یونی که در آن دو یا چند اتم با هم پیوند اشتراکی دارند
-
furcation involvement
درگیری چندشاخگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] حالتی در بیماریهای پیرادندانی که در آن براثر تحلیل استخوان در ناحیۀ چندشاخگی، ناحیۀ یادشده نمایان میشود
-
multimode radar
رادار چندوضعیتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] راداری که برای انجام عملیات در بیش از یک وضعیت و با قابلیت تغییر سریع از یک وضعیت به وضعیت دیگر طراحی شده است
-
چند مژه خواب کردن
لغتنامه دهخدا
چند مژه خواب کردن . [ چ َ م ُ ژَ / ژِ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعد از رنج ِ بیخوابی کشیدن قدری خوابیدن . (آنندراج ).
-
چند و چون
لغتنامه دهخدا
چند و چون . [ چ َ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کم و کیف .- بی چند و چون ؛ بی گفتگو.- گذشته از چند و چون ؛ مافوق کم و کیف :ز هر چیز گنجی به پیش اندرون شمارش گذر کرده از چند و چون .فردوسی .
-
ریسمان چند لا
دیکشنری فارسی به عربی
برمة
-
شمع دان چند شاخه
دیکشنری فارسی به عربی
ثريا , شمعدان
-
چند لحظه بعد
دیکشنری فارسی به عربی
عما قريب
-
چند دسته غله
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pošta طاری: parâva طامه ای: pašta طرقی: pašda کشه ای: --------- نطنزی: xermen / âxun
-
عمارت چند دستگاهی
دیکشنری فارسی به عربی
قصر
-
کی و چند
فرهنگ گنجواژه
امروز و فردا.