کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چندضلعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چندضلعی
/čandzel'i/
معنی
۱. شکلی که از چند ضلع ساخته شده باشد.
۲. سطحی محدود به یک منکسر مسدود؛ شکلی که از تقاطع چند خط به وجود آید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چندضلعی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [فارسی. عربی. فارسی] (ریاضی) čandzel'i ۱. شکلی که از چند ضلع ساخته شده باشد.۲. سطحی محدود به یک منکسر مسدود؛ شکلی که از تقاطع چند خط به وجود آید.
-
واژههای مشابه
-
equiangular polygon
چندضلعی برابرزاویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] چندضلعیای که تمام زاویههای داخلی آن با هم برابر باشند
-
polygonization
چندضلعیبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] فرایند انجام پیمایش متـ . پیمایش 3 traversing
-
cyclic polygon, inscribed polygon
چندضلعی محاطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] یک چندضلعی که همه رأسهایش بر یک دایره واقع باشند
-
fissure polygon
چندضلعی شکافهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] شکلی حاصل از به هم پیوستن شیارها یا شکافهها که الگوی سطحی چندضلعی محدبی را به وجود میآورد
-
polygonometric survey
برداشت چندضلعیسنجشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ← پیمایش زاویهای
-
جستوجو در متن
-
کثیر الاضلاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ریاضی) kasirol'azlā' = چندضلعی
-
traversing
پیمایش 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ← چندضلعیبندی
-
چندبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) čandbar = چندضلعی
-
regular polyhedron
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چندضلعی منظم
-
adjacent sides
ضلعهای مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو ضلع منتهی به یک رأس در یک چندضلعی
-
mud crack
گِلتَرَک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تَرَکهای چندضلعی حاصل از انقباض گِل در هنگام خشک شدن
-
external angle, exterior angle
زاویۀ خارجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] زاویۀ بین یک ضلع و امتداد ضلع مجاورش در خارج از چندضلعی