کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چندش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چندش
/čendeš/
معنی
حالتی که از دیدن چیزی ناخوشایند به انسان دست بدهد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. گزگزه، لرزش،
۲. نفرت، اشمئزاز، انزجار، تنفر
دیکشنری
chill, goose flesh, goose pimples, disgust, flinch, quantum, loathing, nausea, revulsion, shudder, wince, writhe
-
جستوجوی دقیق
-
چندش
واژگان مترادف و متضاد
۱. گزگزه، لرزش، ۲. نفرت، اشمئزاز، انزجار، تنفر
-
چندش
فرهنگ فارسی معین
(چِ دِ) [ په . ] (اِمص .) (عا.) حالت بیزاری که از دیدن چیز ناپسند به انسان دست می دهد.
-
چندش
لغتنامه دهخدا
چندش . [ چ ِ دِ ] (اِ) لرز تند که با سرما نبود. لرزش نامطبوعی که در اعصاب آدمی پیدا شود، آنگاه که کاردی یا شیشه ٔ نوک تیزی را برشیشه و امثال آن کشند. حالتی نامطبوع که از دیدن جراحتی صعب یا شنیدن آواز کشیده شدن نوک تیزی بر فلز وچوب سخت یا چیزی دیگر مز...
-
چندش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: čandišn] čendeš حالتی که از دیدن چیزی ناخوشایند به انسان دست بدهد.
-
واژههای مشابه
-
چِندش
لهجه و گویش تهرانی
لرزه
-
واژههای همآوا
-
چِندش
لهجه و گویش تهرانی
لرزه
-
جستوجو در متن
-
interstage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چندش آور
-
horripilation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترسناک، چندش
-
چندیدن
لهجه و گویش تهرانی
لرزیدن ،چِندش
-
گزگزه
واژگان مترادف و متضاد
اشمئزاز، تنه، چندش
-
gooseflesh
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوشت خوک، چندش
-
افریته
واژهنامه آزاد
پیرزن چندش آور را گویند