کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنجه کنجه غنجه کباب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چِنجَه
لهجه و گویش بختیاری
čenja 1. تخمه، هسته؛ 2. تکه کوچکى ازگوشت یا هر چیز دیگر.
-
واژههای همآوا
-
چنجه، کنجه، غنجه،()کباب
لهجه و گویش تهرانی
تکه،کباب تکههای کوچک گوشت.
-
جستوجو در متن
-
کنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kenje نوعی کباب که تکۀ های گوشت را در دیگ و با بخار آب میپزند؛ کباب کنجه.
-
کنجه
لغتنامه دهخدا
کنجه . [ ک ِ ج َ / ج ِ ] (اِ) تکه ٔ گوشت کوچکی که بر سیخ کشند یا قیمه کنند. (فرهنگ فارسی معین ).- کباب کنجه ؛ کبابی که قطعات گوشت را بر سیخ کرده سرخ کنند. مقابل کوبیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قسمی کباب که عبارتست از قطعات گوشت کوچک به سیخ کشی...