کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنبرک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چنبرک کردن
لغتنامه دهخدا
چنبرک کردن . [ چَم ْ ب َ رَ ک َ دَ] (مص مرکب ) قد را خم دادن . خم شدن . قامت را به علامت خضوع خماندن . دولا و خمیده ایستادن به علامت خضوع .
-
واژههای مشابه
-
چَنبَرَک،()زدن
لهجه و گویش تهرانی
در گوشهای نشستن و سر به گریبان بردن.
-
غنبرک و چنبرک
لغتنامه دهخدا
غنبرک و چنبرک .[ غَم ْ ب َ رَ ک ُ چَم ْ ب َ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) چمباتمه نشستن بحال غم و اندوه .
-
چنبرک و قنبرک
لغتنامه دهخدا
چنبرک و قنبرک . [ چَم ْ ب َ رَ ک ُ قَم ْ ب َ رَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) کج و کوله . خم و چم .
-
چَنبَرک و قَنبَرک
فرهنگ گنجواژه
کج و کوله، چمباتمه.
-
جستوجو در متن
-
ک
لغتنامه دهخدا
ک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص از کاف پارسی یا «گ » آن را کاف تازی و کاف عربی گویند، و آن از حروف مصمته و مائیه و هم از ...