کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنبره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دایره
فرهنگ واژههای سره
چنبره، پرهون، گرد
-
coils
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کویل ها، سیم پیچ، فنر، مارپیچ، چنبره، چنبره زدن، بدور چیزی بطور مارپیچ پیچیدن
-
coil
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیم پیچ، فنر، مارپیچ، چنبره، چنبره زدن، بدور چیزی بطور مارپیچ پیچیدن
-
core
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هسته، چنبره، مغز ودرون هرچیزی
-
tokamak
توکامک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اتاقکی چنبرهایشکل برای نگهداری پلاسما با دما و چگالی بالا
-
cores
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هسته ها، هسته، چنبره، مغز ودرون هرچیزی
-
coiling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کویل، چنبره زدن، بدور چیزی بطور مارپیچ پیچیدن
-
پره
واژگان مترادف و متضاد
۱. پروانه ۲. چرخدنده، دندانه ۳. چنبر، چنبره، حلقه
-
drift surface
صفحۀ رانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] صفحهای که مسیر حرکت ذرۀ باردار در میدان مغناطیسی چنبرهای در آن قرار دارد
-
قنبرک
فرهنگ فارسی معین
(قَ بَ رَ)(اِ.)(عا.) گرد نشستن ، چنبره .
-
hoop
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حلقه، تسمه، انگشتر، چنبر، چنبره، حلقه زدن به، تسمه زدن، احاطه کردن
-
tassel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلا، منگوله، کاکل ذرت، چنبره، منگوله زدن به، اویز زدن
-
coiled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچ خورده، چنبره زدن، بدور چیزی بطور مارپیچ پیچیدن
-
tassels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوانه، منگوله، کاکل ذرت، چنبره، منگوله زدن به، اویز زدن
-
torques
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشتاور، گشتاوری، نیروی گشتاوری، نیروی پیچشی، طوق، طوقه، چنبره