کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چمچه(خاکانداز) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چمچه(خاکانداز)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xâkandâz طاری: xâkandâz طامه ای: xâkandâz طرقی: xâkandâz کشه ای: xâkandâz نطنزی: xâkendâz
-
واژههای مشابه
-
چَمچَه
لهجه و گویش تهرانی
ملاقه و کفگیر
-
spadix
میلچمچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سنبلهای با محور مرکزی گوشتی یا ضخیم نوعاً با گلهای فشرده
-
هردیگی چمچه
فرهنگ فارسی معین
(هَ چَ چَ یا چِ) (اِمر.) آنکه در خوراکی و گذران سربار دیگران است ، طفیلی .
-
چمچه زدن
لغتنامه دهخدا
چمچه زدن . [ چ ُ/ چ َ / چ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) برهم زدن غذا را در دیگ بوسیله ٔ چمچه . تسویط حلوا در دیگ تا بروغن افتد.- امثال : دیشب همه شب چمچه زدی کو حلوا .و رجوع به چمچه شود.
-
چمچه ساز
لغتنامه دهخدا
چمچه ساز. [ چ ُ / چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) آنکه چمچه بسازد. (آنندراج ). سازنده ٔ چمچه : چو قاشق ز طنبور آری بدست دل چمچه سازان پذیرد شکست . طغرا (از آنندراج ).رجوع به چمچه شود.
-
چَمچه مال
لهجه و گویش تهرانی
کسالت قبل از شروع مرض
-
چمچه کوله
واژهنامه آزاد
چمچه، قاشق و کفگیر کوچک، ملاغه و ملعقه