کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چماق تپه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چماق تپه
لغتنامه دهخدا
چماق تپه . [ چ ُ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فارسینج بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 45 هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ اسدآباد و 3 هزارگزی جنوب باختری فارسینج واقع است . کوهستانی و سردسیر است . 263 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و قنات . محصولش غلات ...
-
واژههای مشابه
-
کله چماق
لغتنامه دهخدا
کله چماق . [ ک ُ ل َ / ل ِ چ ُ ] (اِمرکب ) چماقی کوتاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
چماق لو
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص مر.) (عا.) زورگو و مزاحم ، قلدر.
-
چماق زدن
دیکشنری فارسی به عربی
صولجان , هراوة
-
چوب و چماق
لغتنامه دهخدا
چوب و چماق . [ ب ُ چ ُ ] (ترکیب عطفی ، از اتباع ) (یادداشت مؤلف ). رجوع به چوب و رجوع به چماق شود.- چوب و چماق همراه داشتن یا با چوب و چماق آمدن ؛ متعرض بودن یا بتعرض بر کسی درآمدن .
-
مجمع()چماق زدن
دیکشنری فارسی به عربی
نادي
-
چوب و چُماق
فرهنگ گنجواژه
وسائل دعوا، چوب دست.
-
چماق یا شلا ق چرمی
دیکشنری فارسی به عربی
بلاک جاک
-
با چیز پهن وسنگین (مثل چماق) زدن
دیکشنری فارسی به عربی
خبطة