کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چل گزی عجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چل بند
لغتنامه دهخدا
چل بند. [ چ ِ ب َ ] (اِ مرکب ) جامه ای رقاصان را. چهل بند و نوعی جامه ٔ مخصوص رقاصان که از پارچه های مختلف به الوان گونه گون سازند. جامه ای رقاصان را که دامنهای آن به رنگهای مختلف بر زبر یکدیگر است و دیده شود. پیراهن مخصوصی که غالباً رقاصهای کولی پوش...
-
چل پله
لغتنامه دهخدا
چل پله . [چ ِ پ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) چهل پله . آب انبار که چهل پله گودی آن است . آب انبار بسیار گود هر چند که دارای چهل پله نباشد. آب انبار چل پله ای . هر آب انبار پرگود اگر چه پله های آن از چهل تا بیشتر یا کمتر باشد.
-
چل تکه
لغتنامه دهخدا
چل تکه . [ چ ِ ت ِک ْ ک ِ / ک َ ] (ص ، اِ مرکب ) پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند. پارچه ای که از مجموع تکه پاره های مربعشکل ماهوت یا پارچه ٔ دیگر دوخته شود. پارچه ای که از ده ها تکه ماهوت چارگوش که بیکدیگر دوخته اند، فراهم آمده است .- لحاف...
-
چل دختران
لغتنامه دهخدا
چل دختران . [ ِچ دُ ت َ] (اِخ ) گنبدی است در ولایت . (آنندراج ) : بس که در سر هست زاهد را نهان ذوق جماع می نماید گنبد چل دختران عمامه اش . قبول (از آنندراج ).|| نام زیارتگاهی در ایران . (ناظم الاطباء). مزاری در تهران .امامزاده ای درتهران .
-
چل ساله
لغتنامه دهخدا
چل ساله . [ چ ِ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) چهل ساله ، مرد یازنی که چهل سال از تاریخ ولادتش گذشته است . هرکس چهل سال عمر کرده باشد. مرد یا زن چهل ساله : دگر آنکه گفتی که چل ساله مردز برنا فزونتر نجوید نبرد. فردوسی .|| هرآنچه از عمر وی چهل سال گذشته باشد. (...
-
چل ستون
لغتنامه دهخدا
چل ستون . [ چ ِ س ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نام عمارتی که ستونهای بسیار داشته باشد. (آنندراج ). هر بنایی که دارای ستون زیاد باشد. (ناظم الاطباء). مسجد یا عمارت بزرگ : چنان تیرها در کمان بند بودکه هر خانه اش چل ستون می نمود. کلیم (از آنندراج ).|| (اِخ )...
-
چل صبح
لغتنامه دهخدا
چل صبح . [ چ ِ ص ُ ] (اِ مرکب ) یعنی آن چهل صباح که در آن تخمیر طینت آدم شده . (آنندراج ). آن چهل صبح که در تخمیر خمیر طینت آدم گذشت . (شرفنامه ٔ منیری ). چهل صبحی که گل آدم تخمیر شده بود. (ناظم الاطباء). مخفف چهل صبح . و به همان معنی . (از آنندراج )...
-
چل صدهزار
لغتنامه دهخدا
چل صدهزار. [ چ ِ ص َ هَِ ] (عدد مرکب ،ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف چهل صدهزار که در شمار برابرچهارملیون است . مساوی چهل مر، چونکه هر مر در اصطلاح قدما برابر صدهزار بوده است . هشت کرور : درم چند باید؟ بدوگفت مرددلاور شمار درم یاد کردچنین گفت کای پرخرد مایه...
-
چل طوطی
لغتنامه دهخدا
چل طوطی . [ چ ِ ] (اِخ ) مخفف چهل طوطی که نام کتابی افسانه ای است . نام افسانه ای معروف از مکر زنان که روستایی زادگان باسوادرا بخواندن آن رغبتی است . و رجوع به چهل طوطی شود.
-
چل کلید
لغتنامه دهخدا
چل کلید. [ چ ِ ک ِ ] (ص مرکب ) صفت جامی که درویشان با خود دارند. جام چل کلید.
-
چل گل
لغتنامه دهخدا
چل گل . [ چ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) نام روغنی است که خاصیت دارویی دارد و در خانه سازند یا عطاران فروشند. روغن چل گل .
-
چل مرد
لغتنامه دهخدا
چل مرد. [ چ ِ م َ ] (اِ مرکب ) چوب گنده و مضبوطی که پس در بسته گذارند. (ناظم الاطباء). از بعضی ثقاة مسموع است که دو چوبی است سوراخ کرده بر پشت در بردو تخته ٔ در نصب کنند و چوبی دیگر در آن اندازند برای استحکام . (از آنندراج ). کلون . کلید : چل مرد در ...
-
چل مردی
لغتنامه دهخدا
چل مردی . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میاندورود بخش مرکزی شهرستان ساری که در 16 هزارگزی جنوب خاوری نکا واقع است . کوهستانی و معتدل و دارای جنگل است و 410 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ محلی . محصولش غلات ، برنج ، پنبه و صیفی . شغل اها...
-
چل منار
لغتنامه دهخدا
چل منار. [ چ ِ م َ/ م ِ ] (اِخ ) نامی که به قسمتی از خرابه های استخر (تخت جمشید) می دهند. و رجوع به چل مناره و چهل مناره شود.
-
چل مناره
لغتنامه دهخدا
چل مناره . [ چ ِ م َ رِ ] (اِخ ) عبارت از تخت سلیمان علیه السلام است . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). تخت سلیمان ، در فارس . (از ناظم الاطباء). || عمارت جمشید را نیز گویند و آن یکصدوچهل ستون بوده و بر بالای آن قصری ساخته بوده اند یکصدوشصت گز....