کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چل ساله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چل وچوانداز
لغتنامه دهخدا
چل وچوانداز. [ چ ِ ل ُ چ َ اَ ] (نف مرکب ) ناشر خبرهای دروغین و بی اساس . آنکه اخبار و شایعات بی اصل و ناصحیح در افواه پراکند. یاوه سرا. جاعل و ناشر خبرهای دروغ . کسی که چل وچواندازی پیشه دارد. چوانداز و خبرساز. و رجوع به چل وچو و چل وچو افتادن و چل ...
-
چل بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چهلبند› [قدیمی] čelband نوعی لباس مخصوص رقاصان با دامن چیندار و ریشههای بسیار که از پارچههای رنگارنگ دوخته میشود؛ دامن.
-
چل تاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹چهلتاج› (زیستشناسی) [قدیمی] čeltāj ویژگی خروسی که تاج بزرگ و پهن و شاخهشاخه دارد؛ خروس چلتاج.
-
چل تکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹چهلتکه› čeltekke ۱. پارچهای که از تکههای رنگارنگ دوخته شده باشد.۲. نوعی توپ که از تکههای مختلف تشکیل شده است و اغلب در فوتبال مورد استفاده قرار میگیرد.
-
چل ستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] čelsotun چهلستون
-
چل صدهزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ چهلصدهزار] (ریاضی) [قدیمی] čelsadhezār چهار میلیون: ◻︎ از اندازۀ لشکر شهریار / کم آمد ز دینار چلصدهزار (فردوسی: لغتنامه: چلصدهزار).
-
چل صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] čelsobh =چهلصبح
-
چل کلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. یونانی] čelkelid =چهلکلید
-
چِلْ پَسَ
لهجه و گویش گنابادی
chelpasa در گویش گنابادی به مارمولک چِلْپَسَ گفته میشود.
-
نُه چل
لهجه و گویش تهرانی
چهل و نه
-
چِل چِلّى
لهجه و گویش بختیاری
čel čelli خُلبازى، دیوانهبازى.
-
چل پله
لهجه و گویش تهرانی
آب انبار یا حمام گود ،دارای پله زیاد
-
چل چشمه
لهجه و گویش تهرانی
چشمه بزرگ پر آب
-
چل گیس
لهجه و گویش تهرانی
دارای موی انبوه،بافتن مو به صورت رشته های چندگانه
-
چل کاشتن
واژهنامه آزاد
(لری بروجردی) چَل کاشتن؛ اصرار کردن.