کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چل تکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چل تکه
/čeltekke/
معنی
۱. پارچهای که از تکههای رنگارنگ دوخته شده باشد.
۲. نوعی توپ که از تکههای مختلف تشکیل شده است و اغلب در فوتبال مورد استفاده قرار میگیرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چل تکه
فرهنگ فارسی معین
(چِ تِ کِّ) (ص مر.) پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند.
-
چل تکه
لغتنامه دهخدا
چل تکه . [ چ ِ ت ِک ْ ک ِ / ک َ ] (ص ، اِ مرکب ) پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند. پارچه ای که از مجموع تکه پاره های مربعشکل ماهوت یا پارچه ٔ دیگر دوخته شود. پارچه ای که از ده ها تکه ماهوت چارگوش که بیکدیگر دوخته اند، فراهم آمده است .- لحاف...
-
چل تکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹چهلتکه› čeltekke ۱. پارچهای که از تکههای رنگارنگ دوخته شده باشد.۲. نوعی توپ که از تکههای مختلف تشکیل شده است و اغلب در فوتبال مورد استفاده قرار میگیرد.
-
واژههای مشابه
-
چِلْ
لهجه و گویش گنابادی
chel در گویش گنابادی یعنی عدد چهل ، هورا کشیدن ، فرمانی برای شادی کردن و ابراز خوشحالی جمعی
-
چُلْ
لهجه و گویش گنابادی
chol در گویش گنابادی یعنی چوچوله زن ، کلیستوریس (Clitoris)
-
چَلَ
لهجه و گویش گنابادی
chala در گویش گنابادی یعنی چاله ، گودال ، قبر ، گور
-
چِل
لهجه و گویش بختیاری
čel 1. دیوانه، مجنون؛ 2. چهل.
-
چِل
لهجه و گویش تهرانی
خل،کم عقل
-
چُل چُل
لهجه و گویش گنابادی
chol chol در گویش گنابادی گشتن درون چیزی را همراه با دقت مضاعف برای یافتن آن چیز گویند.
-
گته چل
لغتنامه دهخدا
گته چل . [ گ َ ت ِ چ ِ ] (اِ مرکب ) به لهجه ٔ مازندرانی چله ٔ بزرگ (در زمستان )، مقابل خردچله است .
-
چل بند
فرهنگ فارسی معین
(چِ بَ) (اِمر.) = چهل بند: جامة مخصوص رقاصان که از پارچه های مختلف به الوان گوناگون می ساختند.
-
چل تاج
فرهنگ فارسی معین
(چِ) [ فا. معر. ] (ص مر.) مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و شعبه شعبه دارد.
-
چل کلید
فرهنگ فارسی معین
(چِ. کِ) (ص مر.) = چهل کلید؛ صفت جامی که درویشان با خود دارند.
-
چل مرد
فرهنگ فارسی معین
(چِ. مَ) (اِمر.) چوب گنده ای که پس در بسته گذارند.