کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چل بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چِل و وِل
لهجه و گویش تهرانی
خُل
-
خُل و چِل
لهجه و گویش تهرانی
سفیه، کم عقل،کم خرد
-
چَل و چو
فرهنگ گنجواژه
چوب
-
چِل و چو
فرهنگ گنجواژه
خبر، شایعه. چل و چو افتادن یا انداختن.
-
چَل و چوب
فرهنگ گنجواژه
چوب و چوب ریزه.
-
چَل و چو
فرهنگ گنجواژه
چوب،
-
چَل و چیل
فرهنگ گنجواژه
دهان.
-
چِل و خُل
فرهنگ گنجواژه
بی عقل.
-
چِل و وِل
فرهنگ گنجواژه
ولگرد و بی عقل، هرزه و لاس.
-
چوب و چَل
فرهنگ گنجواژه
هیزم و چوب.
-
خُل و چِل
فرهنگ گنجواژه
دیوانه، ابله، ساده لوح.
-
یک کلاغ و چل کلاغ
فرهنگ گنجواژه
بزرگ نمائی، شایعه سازی.
-
جستوجو در متن
-
چهل بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] čehelband =چلبند
-
دیوانه
لغتنامه دهخدا
دیوانه . [ دی ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) از: دیو + انه ، ادات نسبت . (یادداشت مؤلف ). مانند دیو. همچون دیو. در اصل بیای مجهول بوده بمعنی کسی که منسوب و مشابه دیوان باشد در صدور حرکات ناملائم و در آخر این لفظ که «هاء» مختفی است برای نسبت و مشابهت باشد. (غ...
-
اسب
لغتنامه دهخدا
اسب . [ اَ ] (اِ) (از پهلوی اسپ ) چارپائی از جانوران ذوحافر که سواری و بار را بکار آید. اسپ . فَرَس . نوند. برذون . نونده . باره . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). بارگی . ریمن . (برهان ). بارگیر. شولک . (صحاح الفرس ). ابوالمضاء. (السامی فی الاسامی ). ...