کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چلک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چلک
/če(o)lk/
معنی
۱. کفچه؛ کفگیر.
۲. ملاقه.
۳. (موسیقی) = چکاوک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
spatula
-
جستوجوی دقیق
-
چلک
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چُ) (اِ.) 1 - کفچة دیگ ، کفگیر. 2 - انگشت وسطی ، بنصر.
-
چلک
فرهنگ فارسی معین
(چُ لَ) (اِ.) 1 - طناب ابریشمی . 2 - کلافه (ریسمان ابریشم ).
-
چلک
فرهنگ فارسی معین
(چَ لَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - کاسة چوبین . 2 - دلو برای کشیدن آب .
-
چلک
فرهنگ فارسی معین
(چِ لُ یا چِ لِ) (اِ.) دو پارچه چوب که اطفال بدان بازی کنند.
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش کوچصفهان شهرستان رشت که در 5 هزارگزی خاور کوچصفهان و یکهزار و پانصد گزی شمال راه شوسه ٔ کوچصفهان به لاهیجان واقع است . جلگه و معتدل است و 213 تن سکنه دارد. آبش از توشاجوب سفیدرود. محصولش برنج و صیف...
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 99 هزارگزی ضیاء آباد و 9 هزارگزی راه شوسه واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 452 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار. محصولش غلات . نخود، عدس و لبنیات . شغل اهالی زراعت ، گله ...
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک . [ چ َ ل َ ] (ترکی ، اِ) در ترکی ، به معنی کاسه ٔ چوبین . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || دلو برای کشیدن آب . (حاشیه برهان قاطع چ معین ).
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک . [ چ َ ل ُ ] (اِ) دو پارچه چوب است که اطفال بدان بازی میکنند، یکی بقدر سه وجب و دیگری به مقدار یک قبضه و هر دو سر چوب کوچک نیز می باشد. (برهان ). چالیک است . (جهانگیری ). چالیک و چِلِک و چلیک . (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). دو پارچه ...
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک . [ چ ِ / چ ُ ] (اِ) کفچه ٔ دیگ را گویند. (برهان ). کفچه ٔ دیگ . (جهانگیری ) (رشیدی ). کفچه و کفگیر. (ناظم الاطباء). || خنصر. (ناظم الاطباء). انگشت دست که میان انگشت وسطی و بنصر است . || انگشت کوچک . (ناظم الاطباء). انگشت بنصر و کوچکترین انگشت دس...
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک . [ چ ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چلندر بخش مرکزی شهرستان نوشهر که در 15 هزارگزی خاور نوشهر و یکهزارگزی راه شوسه ٔ نوشهر به بابلسر واقع است ، دشت و معتدل و مرطوب است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ محلی . محصولش برنج و عسل . شغل ...
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک . [ چ ُ ل َ ] (اِ) طناب ابریشمی باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || کلافه رانیز گویند، خواه کلافه ٔ ریسمان و خواه کلافه ٔ ابریشم باشد. (برهان ). کلافه ٔ ابریشم . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کلافه ٔ ریسمان و یا ابری...
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک .[ چ ُ ] (اِ) چمچه و ملاغه و ملعقه . (ناظم الاطباء).
-
چلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] če(o)lk ۱. کفچه؛ کفگیر.۲. ملاقه.۳. (موسیقی) = چکاوک
-
چلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čolak ۱. طناب ابریشمی.۲. کلاف نخ.۳. کلاف ابریشم.
-
چلک
واژهنامه آزاد
کثیف