کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چلپاسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چلپاسه
/čalpāse/
معنی
سوسمار کوچک؛ مارمولک؛ کرباسه؛ کرباشه؛ کرباشو؛ کربش؛ کربشه؛ باشو؛ ماتورنگ. =سوسمار
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باشو، سوسمار کوچک، مارمولک، کلپاسه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چلپاسه
واژگان مترادف و متضاد
باشو، سوسمار کوچک، مارمولک، کلپاسه
-
Lacerta, Lac, Lizard
چلپاسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کمنوری در آسمان شمالی (northern sky) با آرایش زیگزاگ، بین دو صورت قیفاووس و فرس که به شکل سوسمار تصور میشود
-
چلپاسه
فرهنگ فارسی معین
(چَ س ) (اِ.) مارمولک ؛ کرپاس ، کرپاشه ، کرپاسو، و کرباسک نیز گویند
-
چلپاسه
لغتنامه دهخدا
چلپاسه . [ چ َ س َ / س ِ ] (اِ) نوعی از ضب است که سوسمار باشد و آن را وزغه نیز گویند و آن کوچکترین اجناس سوسمار است و بعضی گویند حربا عبارت از اوست و او عقرب را درست فرو می برد و گوشت او سم قاتل است ، اگر در شراب افتد و بمیرد آن شراب هلاک کننده باشد....
-
چلپاسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلپاسه، کلباسه› (زیستشناسی) čalpāse سوسمار کوچک؛ مارمولک؛ کرباسه؛ کرباشه؛ کرباشو؛ کربش؛ کربشه؛ باشو؛ ماتورنگ. =سوسمار
-
چلپاسه
واژهنامه آزاد
مارمولک
-
چلپاسه
واژهنامه آزاد
قورباغه
-
جستوجو در متن
-
باشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bāšu = چلپاسه
-
غال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qāl[l] ۱. زمین پست و پردرخت.۲. سوراخ چلپاسه؛ خانۀ چلپاسه.
-
مارپلاس
لغتنامه دهخدا
مارپلاس . [ رِ پ َ / پ ِ ] (اِ) کربش . کربشه . (صحاح الفرس ). چلپاسه . کرباسو. کرباسه . کربسه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چلپاسه و وزغه و حربا را گویند. (برهان ). چلپاسه . مارمولک .و رجوع به کرباسو و چلپاسه و حربا و مارمولک شود.
-
کربایس
لغتنامه دهخدا
کربایس . [ ک َی ِ ] (اِ) کربایش . کرباسه است که وزغه و چلپاسه باشد. (آنندراج ). قسمی از چلپاسه ٔ زهردار. (ناظم الاطباء). رجوع به کرباسه ، چلپاسه ، کرباسو و مارمولک شود.
-
ماترنگ
لغتنامه دهخدا
ماترنگ . [ ت ُ / ت ِ رِ / رَ ] (اِ) مارمولک . چلپاسه . (فرهنگ جهانگیری ). چلپاسه را گویند و بعضی گویند سام ابرص است که نوعی از چلپاسه باشد. چون شکم او را بشکافند و بر گزندگی عقرب نهند در ساعت درد ساکن شود. (برهان ). گلباسو و جلباسه معرب آن است . (آنن...
-
مارمولک
واژگان مترادف و متضاد
چلپاسه، کلپاسه، وزغه
-
بزغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bazaqe جانوری شبیه چلپاسه.