کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چلوکباب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چلوکباب
/če(o)lo[w]kabāb/
معنی
چلو که با کباب و کره بخورند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چلوکباب
فرهنگ فارسی معین
(چِ لُ. کَ) (اِمر.) غذای معروف ایرانی مرکب از برنج ساده و کباب .
-
چلوکباب
لغتنامه دهخدا
چلوکباب . [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) (از: چلو + کباب ) غذای معروف و مطبوع ایرانی که در بیشتر شهرهای ایران برای پختن و فروختن آن به مشتریان ، محل های مخصوص وجود دارد. غذایی مرکب از چلو ساده و کباب ، که غالباً با تخم مرغ و پیازو ترشی ...
-
چلوکباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) če(o)lo[w]kabāb چلو که با کباب و کره بخورند.
-
واژههای مشابه
-
آبگوشت و چلوکباب
فرهنگ گنجواژه
غذاهای سنتی.
-
جستوجو در متن
-
چلوکبابی
لغتنامه دهخدا
چلوکبابی . [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ک َ ] (اِ مرکب ) محل تهیه و فروش چلوکباب . آنجا که به مشتریان چلوکباب فروشند. دکان چلوکباب پزی .شهرت مغازه هایی که مخصوص پختن و فروختن چلوکباب است . در تداول عامه ، محلی را گویند که از خواستاران چلوکباب در آنجا پذیرای...
-
پشت بند
لغتنامه دهخدا
پشت بند. [ پ ُ ب َ ] (اِ مرکب ) دیواری کوتاه در پی دیواری بلند برای نگاه داشتن آن از افتادن . بنائی پشت دیوار تا برپای ماند. || مدد. معین . ردیف . || ذخیره در سپاهی . || طعام دوم که در چلوکبابی ها آرند کمتر از اَوّلی . بار دوم چلوکباب در دکانهای چلوپ...
-
چلاو
لغتنامه دهخدا
چلاو. [ چ ُ ](اِ) به معنی خشکه ٔ برنج . (آنندراج ) (غیاث ). طعامی که از برنج سازند، و با خورشها خورند وخشکه برنج نیز گویند. (ناظم الاطباء). چلو. خوراکی که از برنج با روغن یا کره سازند و آن را با کباب یا انواع خورشهای دیگر خورند. و رجوع به چلو و چلوکب...
-
چلو
لغتنامه دهخدا
چلو. [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ] (اِ) چلاو. (ناظم الاطباء). خشکه برنج . غذایی که از برنج سازند و با خورشها خورند. در تداول عامه ، خوراکی است که از برنج خالص با روغن یاکره پزند و آن را با کباب یا خورش دیگر خورند. مطبوخ برنج بدون آنکه با چیزهایی از قبیل ما...
-
کباب
لغتنامه دهخدا
کباب . [ ک َ ] (اِ) گوشت که به درازا ببرند برای بریان کردن و فارسیان بمعنی گوشت بریان به طریق معهود استعمال نمایند. (بهار عجم ) (آنندراج ). گوشت که به قطعات برند و گاه بکوبند و سپس بر آتش نهند تا بریان شود. گوشت قطعه قطعه کرده بروی آتش بریان کرده . گ...